خلاصه ماشینی:
"آیا در بنای برآمده ازپول عربستان با استادان بغدادی و دمشقی و لیبیاییو مصری و دور از چشم حتی یک ایرانی میتوان چشمامیدی به بقای مذهب جعفری و زبان فارسی داشت؟و چهزیبا گفته دکتر عنایت،رئیس دانشگاه کابل،در پاسخ یکایرانی که«چرا کتابهای فارسی در کتابخانههای شماکمیاب است؟»این را باید از شما پرسید!و چه بگوییمو چگونه باور کنیم که حیدری جودی،پیر سالخوردهو عارف مسلک و شاعر آزاد اندیش افغان و رئیس«کتابخانۀکابل»با دیدن یکی دو مجلۀ ایرانی که ده سال پس ازانقلاب به دستش رسیده بود،آن هم نه مجلههای ادبیبلکه در محدودۀ زن روز و اطلاعات جوانان،از شوق،ساعتی گریسته باشد،و چه باید کرد در برابر شور و شوقدرس خواندههای ایران و پارسی دوست افغان که تامیشنوند کتابی از ایران اسلامی آمده است،و درفروشگاه بیهقی که تنها کتابفروشی افغانستان است کهکتبی از این دست ارائه میدهد،از حقوق ناچیز خودمیزنند و کتاب میخرند و میخوانند و باز هم میطلبند،و چگونه میتوان دست به روی دست نهاد وقتی کهوزیر«تعلیم و تربیت»آن کشور از هیئت ایرانی میخواهدکه شما کتابهای دبستانی و دبیرستانیتان را برای مابفرستید تا ما تکثیر و توزیع و تدریس کنیم.
و اگراین پیران روشن ضمیر ندای مرگ را پاسخ گویند،چهکسی است که گلوی پارسی فشرده در دست مهاجمان رااز چنگال آنان برهاند؟و از این رو بود که استاد عزیز ما بهاندک بهانهای،برادران و دوستان افغانی را به اتحاد زبانیفرا میخواند و میگفت:جدایی چرا؟ به رئیس دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل،آقایدکتر قویم،میگفت:شما عرفان ابن عربی هم تدریسمیکنید؟متون عارفانه را میخوانید؟و پاسخ البته منفیبود،و استاد رشتۀ سخن را در دست میگرفت که منهشت یا نه ساله بودم که بر اثر حسن تصادف در محضردرس عارف بزرگواری چون شاه آبادی،استاد امامفقیدمان،تشرف میجستم و حضور مییافتم و با آنکه درایران امروز هم زیاد نیستند کسانی که فتوحات و فصوصرا چنان که باید بدانند،اما اگر از اینان بخواهید از شمادریغی نخواهند داشت."