خلاصه ماشینی:
"در یکی از کتابها به نام گلدان خوشنقش،بروکس علاوه بر تبیین نظری شالودهء برخی از دیدگاههای فرمالیستها،ده شعر از برجستهترین شعرای ادبیات انگلیسی(از جمله جان دان،8،شکسپیر،میلتن9کیتس10 و وردزورت11)را عملا نقد کرده است و بدین ترتیب نمونههایی از نقد فرمالیستی به دست داده است بررسی نقدهای یاد شده نشان میدهد که یگانه مبنای کار بروکس صرفا متن این اشعار بوده است و آنچنان اشارهای به زمینهء تاریخی آنها و یا زندگینامهء سرایندگانشان در نقدهای او به چشم نمیخورد.
تحتتأثیر این بحث دربارهء وحدت انداموار شعر، فرمالیستها نتیجه گرفتند که اگر شکل از درون شعر نشأت میگیرد،پس لاجرم برای نقد آن نیز باید فقط خود همان شعر را محک قرار داد و به منطق درونیاش توسل جست.
»17بروکس عینا همین نظر را در مقالهای موسوم به منتقد فرمالیست اینگونه بیان میکند: «از آنجا که منتقد فرمالیست در پی نقد خود اثر است، لذا دو فرض را مبنای کارش قرار میدهد:1-نخستین فرض او این است که آنچه از قصد مصنف به نقد مربوط میشود همان مقداری است که مصنف عملا وارد اثرش کرده است،به عبارت دیگر،فرض چنین منتقدی این است که قصد مصنف آنطور که در اثر محقق شده است باید به عنوان«قصد»به حساب آید،نه لزوما آنچه مصنف تعمد داشت بکوشد انجام دهد،و یا آنچه اکنون به یاد میآورد که در آن موقع میکوشید انجام دهد...
منتقدی که در بررسی شکل اثر به توصیف بسنده کند،تبحر وافری در یافتن صنایع لفظی و معنوی از خود نشان میدهد،یا به تفصیل استدلال میکند که بنا به کدام ادله،قطعه شعری که او بررسی کرده است،واجد ویژگیهای غزل است یا قصیده و نه- مثلا-رباعی،اما از یافتن رابطهای انداموار بین این ویژگیها و نحوهء پرداخته شدن مضمون شعر در آن قالب (ساختار)عاجز میماند."