چکیده:
در این پژوهش، داستان هفت خوان رستم از منظر ساختارگرایان، تحلیل و بررسی شده است. در بررسی ساختار روایت و داستان، ضمن پژوهش روابط حاکم میان اجزای روایت، به شناخت سازه های داستانی و دریافت الگوی مشترک و محدود می توان دست یافت. در این مقاله، داستان هفت خوان رستم از منظر سه تن از روایت شناسان ساختارگرا؛ یعنی پراپ، گرماس و تودوروف بررسی شده است. در روش پراپ جستجوی خویشکاری ها و حوزه های عمل اشخاص برجسته تر است. از نظر گرماس داستان ها دارای کنشگرهای شش گانه و سه زنجیره اجرایی، میثاقی و انفصالی هستند. تودوروف نیز در بررسی روایت، تمام داستان ها را به قضایا و جمله هایی تقلیل می دهد که شامل یک نهاد و یک گزاره است، نهاد نقش عامل را دارد و اغلب معادل یک اسم خاص است، گزاره نیز شامل یک صفت یا فعل است. هفت خوان رستم از منظر پراپ دارای مراحل آغازی، میانی و پایانی است و هفت حوزه عمل و خویشکاری های متعددی در آن دیده می شود؛ شش کنشگر مورد نظر گرماس عبارتند از: فرستنده: زال + فاعل: رستم+ هدف: نجات کیکاووس + یاریگر: جهان آفرین، رخش و اولاد( بعد از اسیر شدن) + رقیب: همه نیروهای شرور در هفت خوان اعم از شیر، اژدها، تشنگی، زن جادوگر، اولاد، ارژنگ دیو و دیو سپید +گیرنده: کیکاووس؛ از منظر تودوروف این داستان را به قضیه های زیر می توان تقلیل داد: Kشاه است؛ R پهلوان است؛ D دیو و نیروهای شرور است؛ K گرفتار D می شود؛ R، D را می کشد؛ R، K را از دست D نجات می دهد.
خلاصه ماشینی:
"برای بررسی ساختار روایی داستان هفت خوان رستم، ابتدا معنای اصطلاحی ساختار و روایت بررسی شده است، هر چند این نوع داستانها از نظر عناصری نظیر زبان و گفتگو، شخصیت، راوی، زاویة دید، کنش، نتایج اخلاقی، حوادث خارق العاده، زمان و مکان نیز قابل بررسی است؛ ولی در این مقاله، هدف، بررسی عناصر داستان نیست؛ بلکه بررسی ساختار روایی آنها در قالب نظریة پراپ، گرماس و تودوروف غرض اصلی است.
در داستان هفت خوان رستم این زنجیرة سه گانه وجود دارد و در بخشهای مختلف داستان دیده میشود: اجرایی: کیکاووس با شنیدن وصف مازندران به قصد تسخیر، به آنجا سفر میکند، زال و بزرگان دیگر او را برحذر می دارند، رستم تلاش می کند تا او را نجات دهد، هفت خوان و مرحله برای او پیش میآید، رخش با شیر جنگید و او را کشت، رستم در بیابان گرفتار تشنگی می شود، پس از چند بار ظاهر شدن و پنهان شدن اژدها، رستم به کمک رخش او را می کشد، رستم با زن جادوگر روبه رو میشود، او را به بند میکشد، او گنده پیری است که به خنجر رستم دو نیم می شود، رستم اولاد را به بند میکشد، رستم ارژنگ دیو را می کشد، رستم در خوان آخر دیو سپید را می کشد و خونش را در چشم کاووس می چکاند، کاووس از بند رها شده به ایران برمی گردد و به رستم پاداش درخوری میدهد."