چکیده:
طبیعت، اقلیم و شرایط زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی محل زندگی هر شاعر و نویسنده، خاستگاه اصلی صور خیال خلق شده و به کار رفته در سخن اوست و هیچ شاعر و نویسنده ای نمی تواند خود را کاملا از تاثیر آن دور نگه دارد؛ براین اساس، گذشته از این که اقلیم، کم و بیش مورد توجه بیشینه بلاغیون قرار گرفته و در بررسی، فهم و تفسیر درست سخن ادبی بر آن تاکید شده است، متون معتبر ادبی نیز از این حیث قابل تامل اند و با نگاهی به آثار برجسته ادبی می توان بر این نکته صحه گذاشت که ناب ترین صور خیال در شعر و حتی گونه های منثور سخن ادبی، انواعی بوده اند که از بوم و اقلیم و محیط زندگی شاعر و نویسنده الهام گرفته و برخاسته اند. تشبیه یکی از انواع اصلی صور خیال است و می توان به اعتباری، آن را اساس بلاغت و وجه تمایز ادبیات از غیر ادبیات دانست و با نظری کلی، دیگر صورتهای خیالی را مبتنی بر آن و متاثر از آن به حساب آورد. تشبیه نیز مانند دیگر صورتهای خیالی و بلکه از جهاتی بیش از آنها تحت تاثیر اقلیم قرار می گیرد؛ چنانکه در بررسی متون ادبی به تشبیهات فراوانی برمی خوریم که می توان با توجه به مشبه به و وجه شبه اخذ شده از آن، آنها را تشبیهات اقلیمی نامید. در این مقاله، پس از توضیحاتی درخصوص ادبیات اقلیمی، داستان اقلیمی و تشبیه اقلیمی، گونه های تشبیه اقلیمی در برخی داستان های اقلیمی نویسندگان شمال و جنوب بررسی و مقایسه شده است.
خلاصه ماشینی:
"در بیان تفاوت این داستانها از این حیث، باید به نوع پدیدهها و عناصر بومیای که این نویسندگان جهت خلق تشبیهات خود به کار می برند، اشاره کنیم؛ مثلا یک نویسندة جنوبی به دلیل سرو کار داشتن با محیط دریا و زندگی ساحل نشینی در اکثر شهرهای جنوبی، اندوه و ضجه و فریاد زنی را این گونه تشبیه میکند: «نباتی مثل بمبک (کوسه ) فیره می کشید وآبادی را گل آلود می کرد » درحالی که نویسندهای که دراقلیم شمال و در ترکمنصحرا زندگی میکند و با آمیختگی زندگی مردم آن سامان با اسب آشناست، چنین صحنهای را به گونهای دیگر و با استفاده از وجه شبه و مشبهبه دیگری میسازد: «زن،چون اسبی وحشی شیهه میکشید» یا نویسنده اهل گیلان و مازندران، کسالت و رنگپریدگی دختری را اینگونه به تصویر میکشد: « دخترم به برنج کال میمونست!
انگار زردچوبه آب کرده است و به صورتش مالیده است»؛ در اقلیم جنوب این تشبیه به کار میآید: « تو زیرپیراهن کوتاهش مثل لندوک می لرزد» و در اقلیم شمال، این تشبیه: «اصلا این جوان به اندازه یک دماوند جا افتاده سنگین است بگذار این چند روزه امتحان بگذرد، باید خوب تکانش بدهم مثل بزغاله وادار به جست وخیزش کنم» یا وجه شبه (ایستادگی و ثبات ) در داستان اقلیمی جنوب با چنین مشبه به ای نشان داده میشود: «تفنگچی های حکومتی چون کنده های نخل کشیده تو زمین ریشه بند کرده بودند » و در داستان اقلیمی شمال با این مشبه به: « آن ارادة سمجی که از پدران خود به ارث برده بود درست مانند گاو نر که با کشتن همة ماهیچههای گردن و دست و پا آن قدر تلاش میکنند تا سینه را چاک میدهد » و خیلی از تشبیهات دیگر که به این تفاوت ها اشاره میکنند."