خلاصه ماشینی:
"کریس آرجیریس نیز عقیده دارد تلاشهای مدیریت ارتباطات داخلی را بهتر میکند و این فرصت را به افراد میدهد که کارهای نادرست مدیریت را به وی گوشزد کنند فرایند بازخورد این دیدگاه را گسترش میدهد که مدیریت منبع مشکلات است و فقط خود مدیریت میتواند آنها را رفع کند این عقیده در هرحال سبب میشود که مدیریت ارشد مسئول انجام و انجام نیافتن تغییر باشد بنابراین اینگونه طرز تفکر از دیگر افراد سازمان اختیار را سلب میکند.
اعضای همه سازمانها مراقب نتایج کسب و کارند اما در عمل به کیفیت زندگی خود نیز فکر میکنند،بنابراین مهمترین انگیزه برای اقدام به تغییر،عمیق و پایدار کار کردن زمینه تغییر در میان افرادی است که اعضای آن به یکدیگر اعتماد کامل دارند و نسبت به اهداف مشترکشان وفادار هستند.
اگر این نیازها تاءمین نشود موجب بیتعهدی میشود و افراد به طور کامل مشارکت نمیکنند و آنها به اجبار مشارکت میکنند و صادقانه به تغییر متعهد نیستند و شاید برای اهداف اقدام به تغییر چاپلوسی کنند اما در موقعیتهای خصوصی از یکدیگر میپرسند برای چه کار این را میکنیم؟ در پاسخ باید بیان کرد که این پرسش در واقع پرسشهایی در مورد برنامهریزی تحول است.
با این پرسش میخواهیم بدانیم چرا تغییر ضروری است؟آیا فشارهای بیرونی ما را به این کار وامیدارد؟یا تمایل جمعی برای ایجاد چیزی است؟ علاوه بر این میخواهیم بدانیم در پی چه تغییری هستیم و در صورت تحقق تغییرات،به چه چیزی میرسیم؟اهرمهای حمایتی ما در کجا قرار دارند و چه تواناییهای جدیدی را باید توسعه بدهیم؟ موضوع دیگر و در واقع چهارمین چالش اقدام،چالش ایستادن پای حرف نام دارد."