چکیده:
دیدگاه کانت درباره مسئلۀ وجود نتایج مشکل آفرینی به بار می آورد. مقالۀ حاضر با صورت بندی دو مشکل، که ابتدا در مقالۀ جرمی شیفر (1962) توضیح روشنی یافت، و در این جا به ترتیب "مشکل تناقض" و "مشکل بیهوده گویی" نام گذاری می شوند، شروع میشود. بر مبنای مشکل نخست، گزارههای وجودی در حالی که باید از دیدگاه کانت ترکیبی باشند، تحلیلی می شوند. بر مبنای مشکل دوم، لازمۀ دیدگاه کانت این است که یا موضوع گزارهها هیچ گاه مصداق دقیقی در خارج ندارند (نوعی ایده الیسم معرفت شناسانه)، یا هیچ حملی حقیقی نیست (همه گزارهها همان گویانه یا شبه گزاره میشوند). پس از آن به اختصار فراوان رویکردها و تعابیر گوناگون جهت حل آن دو مشکل ارائه میگردد. سپس نشان داده میشود که دو مشکل مذکور در صورتی میتوانند راه حل رضایت بخشی داشته باشند که دیدگاه کانت در مورد وجود، نه بر مبنای رویکرد منطقی مابعد-فرگهای، بلکه بر مبنای آراء فلاسفۀ مقدم بر کانت، یعنی، دکارت، گاسندی، توماس آکویناس، و مقدم بر همۀ آنها ابن سینا در مورد وجود، ماهیت، و نوع رابطۀ بین آن دو تفسیر شود.
خلاصه ماشینی:
"‘خلاصه اینکه، برمبنای تعبیر این مقاله از کانت که خلاف دیدگاه هیوم است، گزارههای وجودی ترکیبی هستند چرا که محمول (وجود) قبلا در موضوع آن گزارهها منظور نشده است، و لذا به آن اضافه میشود.
در این صورت، با جای گزین کردن ’مفهوم چیزی‘ و ’مفهوم یک شئ ‘ با ’یک مفهوم ماهوی‘ آشکار میشود که کانت در اصل [2] در واقع همان را می گوید که قبلا طی قاعده [ب] بیان شده است: "وجود" یا "هستی"، یک مفهوم ماهوی نیست، و هرچند درگزارههای وجودی مفهوم آن به مفاهیم ماهوی افزوده میشود، اما این افزایش هم چون جمع دو مفهوم ماهوی با یک دیگر نیست.
بلکه منظور کانت این است که اگر مفهوم وجود (محمول) به مثابه یک مفهوم ماهوی به مفهوم موضوع در گزارههای وجودی اضافه شود، در آن صورت مفهوم موضوع با مفهوم دیگری که ابتدا مورد نظر ما نبوده است، جای گزین میشود.
بنا براین، اگر چنین فرض شود که در گزارۀ وجودی، محمول، چیزی را به موضوع میافزاید، در آن صورت در گزاره، مفهومی جدید (یعنی، مفهوم "طلا+وجود") خلق میشود که هیچ مصداق مستقلی در خارج ندارد، و لذا گزاره نمیتواند حاکی از عالم واقع باشد.
نتیجه در این مقاله نشان دادیم چگونه دو نتیجۀ مشکل آفرین دیدگاه کانت درباره مسئلۀ وجود را، که آنها را مشکل تناقض و مشکل بیهوده گویی نامیدیم، میتوان بر مبنای آرای فلاسفۀ مقدم بر کانت یعنی دکارت، گاسندی، توماس آکویناس، و مقدم بر همۀ آن ها ابن سینا در مورد وجود، ماهیت، و نوع رابطۀ بین آن دو حل کرد."