خلاصه ماشینی:
"برخی از واژههای ویژۀ لهجه اصفهانی که تقریبا در هیچمنطقه جغرافیایی دیگر فارسی زبانرایج نیست در زیربیان میداریم و در عین حال اذعان میداریم که شمار آنهابسیار زیاد است: چوی یعنی جوجۀ مرغ دوتک یعنی مرغ جوان دو-سه ماهه (به تصویر صفحه مراجعه شود)چوغی یعنی آدم بیدست و پا انیر یعنی اخلاق نحس چلسمه یعنی آجیل سیبه یعنی کوچه جخت یعنی با وجود این آسخ یعنی چرا،بچه علت بیرتقه یعنی بیلیاقت،بیارزش حقنه کردن یعنی به زور فهماندن در لهجه اصفهانی حتی واژههای متداول فارسی که درسایر لهجههای فارسی وجود دارند با مصوتها یا صامتهایمتفاوتی بیان میشوند یا اصواتی را به آنها میافزایندو یا کاهش میدهند،مانند: لهجه معیار فارسی*لهجۀ اصفهانیسگ*سگفشار*فشارسیزده*سینزهمگس*مگزحالتون*حالدونچطوره*چطورسآهسته*آسههسته*هسهپسته*پسهاز نظر کاربرد عناصر نحوی ویژه میتوان لااقلاستعمال پسوند«اس»را که معادل فعل کمکی برای سومشخص ماضی نقلی یا در نقش رابطه سوم شخص مفردزمان حال به کار برده میشود یادآور شد.
الگوی شماره(1) اگر زبان محلی یا گویش موردنظر را زبان شماره(1)بنامیم و هر جفت از لهجههای آن را که در برخورد بایکدیگر قرار میگیرند به ترتیب لهجههای الفت و بنامگذاری کنیم،میتوان به راحتی بیان داشت که هر یک ازسخنگویان لهجۀ الف موقع برقراری ارتباط تکلمی با هر یک از سخنگویان لهجۀ ب به لهجه خاص خود صحبتمیکنند و طرف مقابل علیرغم نشانههای خاص واختلافات ویژۀ لهجهای میتواند گفتار طرف دیگر رابفهمد و پیامهای خود را نیز به او تفهیم کند و هیچ کدام ازسخنگویان حاضر نیستند از یک زبان یا حتی لهجهدیگری به عنوان زبان مشترک یا میانجی استفاده نمایند."