چکیده:
یکی از اصلی ترین مسائل خداشناسی، مسئله فاعلیت خداست. فاعلیت خدا- همانند فاعلیت هر فاعل دیگری- ربطی کامل به علم او به فعلش دارد که آن نیز یکی دیگر از اساسی ترین مسائل الهیات است. مسئله فاعلیت خدا از آغاز تکون فلسفه اسلامی مورد توجه فیلسوفان مسلمان بوده است. یکی از نظریه های غالب در این باب، نظریه فاعلیت بالعنایه است. ابن سینا قائل به این نظریه است و صدرالدین محمد شیرازی (ملاصدرا) آن را پذیرفته و تغییراتی در آن داده است. نظریه ای دیگر در این مبحث نظریه عرفاست. از نظر عرفا خدا فاعل بالتجلی است: فعل او ظهور اوست. حکیم ملاصدرا این نظریه را نیز پذیرفته است و بین آن با نظریه فاعلیت بالعنایه تعارضی نمی بیند. علامه طباطبایی نیز هردو نظریه را قبول دارد، نهایت آنکه در نظریه فاعلیت بالعنایه مورد قبول او اراده خدا به علم او برنمی گردد، بلکه از صفات فعل او محسوب است و این، بارزترین تفاوت بین رای او و رای ملاصدرا در این باب است.
One of the main theistic questions is the question of God's agency. His agency، like the agency of any other agent، is completely related with his knowledge of his action، which is another main question in theology. God's agency has been recognized by Muslim philosophers from the very first creation of Islamic philosophy. One of the main theories in this regard is the theory of agent-by-foreknowledge. One of the believers of this theory is Ibn-Sina. Molla-Sadra has also accepted it and has changed some parts of it. The theory of the mystics is another theory posed in this regard. They believe God is agent-by-self-manifestation; His action is his manifestation. Molla-Sadra has accepted this theory as well and believes there is no contradiction between this theory and the theory of agent-byforeknowledge. Allamah Tabataba'i has accepted the two theories as well; yet in his accepted theory of agent-by-foreknowledge، God's will does not return to his knowledge rather his will is an active attribute. This is the main difference between his theory and Molla-Sadra's theory in this regard.
خلاصه ماشینی:
"بدیهی است که این نقد،نقد همان مثال است و حد اکثر اثبات میکند که چنان فعلی،فعل بالعنایه نیست و انسان در سقوط از دیوار بلند،فاعل بالعنایه نیست؛اما اینکه اصلا چنان فاعلیتی وجود ندارد-حتی در خدا از این نقد برنمیآید؛چنانکه خود علامه طباطبایی نیز-بعد از این نقد-بلافاصله میگوید:«بله،نظری که مصنف در علم واجب اختیار میکند و آن،همان علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است،مستدعی زیادت قسم چهارمی است بر اقسام چهارگانه و ظاهر آن است که او آن را فاعل بالعنایه میداند»(همان،ص 222)و چنین هم هست.
چنانکه از این عبارت پیداست،در فاعلیت خدا-که همان فاعل بالعنایه است- علاوه بر علم خدا به نظام خیر و علیت همین علم به آن نظام که از آن تعبیر به اراده میشود،چیزی به نام ابتهاج-ابتهاج خدا به ذات خود و آنچه از ذات او صادر میشود-نیز دخیل است.
از آنچه گفتیم آشکار شد که علامه طباطبایی در عین موافقت با صدرا-همچنانکه ابن سینا-در فاعل بالعنایه بودن خدا(فاعلی که به فعل خود قبل از ایجاد علم دارد و همان علم او مبدأ وجود فعل است)،ارادۀ خدا را همان علم او و در نتیجه یک صفت ذاتی نمیداند،بلکه در نظر وی اراده از جملۀ صفات فعل حق است:صفاتی که از مقام فعل حق انتزاع میشوند؛همچنانکه مشیت را نیز به معنای ملایمت افعال خدا با ذات او و در ردیف صفات فعل به شمار میآورد.
آیا علامه طباطبایی این مسئله را از حدیث اقتباس نکرده است؟ درهرحال،حاصل اینجا این شد که خداوند در نظر ملا صدرا و هم علامه طباطبایی فاعل بالعنایه است:فاعلی که قبل از ایجاد به فعل خود علم تفصیلی دارد و همان علم او علت فعل اوست."