چکیده:
در این مقاله دیدگاه وگنر درباره اراده آگاهانه و مدعای او در این باره را مورد بررسی قرار خواهیم داد. او معتقد است اراده آگاهانه یک توهم است؛ زیرا برای شکل گیری یک خواست یا قصد آگاهانه، ضروری است که آن قصد یا خواست به صورت مستقیم، غیراستنتاجی و بیواسطه ـ نه به صورت تفسیرگرایانه ـ در دسترس عامل باشد. از آنجاکه چنین دسترسی ای وجود ندارد، لذا چیزی به نام اراده آگاهانه واقعیت ندارد. اما این استدلال دچار یک اشکال اساسی است که به تئوری «فرآیند دوگانه» یا «فرآیند موازی» درباره تصمیم گیری مشهور است. اگر تئوری فرآیند دوگانه درست باشد، استدلال وگنر برای توهمی بودن اراده آگاهانه به شکست می انجامد.
In this paper I assess Wegner’s view of the conscious will and the claims that he makes on the basis of it. He argues that conscious will is an illusion; An act of intention formation، to be conscious، must be available to the agent in a way that doesn't call for self-interpretation; it has to be direct، immediate and non-inferential. Wegner shows that there is no such immediate awareness. The result is that there is no such thing as conscious willing: conscious will is، indeed، an illusion. Yet this argument suffers from an obvious lacuna; “two systems theory” of decision making. According to this view، The brain is a “parallel processor” which consist of two seperate processors; unconscious and conscious. We can concede that System 1 decisions are never conscious، but still maintain the reality of conscious will by aligning it with System 2. If this theory was right، Wegner’s argument for the illusoriness of conscious will would be in trouble.
خلاصه ماشینی:
"اگر انتخابهای افراد،معلول رویدادها و علل غیر قابل کنترل-درونی یا بیرونی-باشد،به این معناست که انسانها فاقد یک زندگی اصیل هستند؛زیرا باور به {o(*)از نظر وگنر تجربۀ ارادۀ آزاد یکی از مفاهیم هممصداق تجربه ارادۀ آگاهانه است ),2002,rengew 31.
وگنر نیز قبول میکند برای اینکه یک حالت ذهنی آگاهانه به شمار آید،لازم است که به صورت غیر تفسیرگرایانه،مستقیم و بیواسطه در دسترس قوۀ ذهن-خوان ما قرار گیرد.
کروثرز معتقد است اگرچه این گفتوگوی درونی-من عمل Q را انجام خواهم داد-از طریق فرآیندهای استدلالی مرتبۀ بالاتر{o*o} )redrO-rehgiH( نقش علی ایفا میکند،بااینحال نمیتواند باعث تحقق یک تصمیم واقعی شود )7002,srehturraC( .
گفتوگوی درونی تنها در مرحلۀ توصیف می- تواند علت عمل شمرده شود و این مقدار کافی نیست تا آن را علت یک تصمیم واقعی به شمار آوریم؛زیرا این رویداد آگاهانه خود محصول رویدادهای ناآگاهانۀ دیگری است.
همانطور که اشاره کردیم،رویدادهای سیستم(2)آگاهانه هستند و غالبا علت رفتارهای نهایی ما محسوب میشوند؛گفتوگوی درونی«من {o(**)اما چگونه یک گفتوگوی درونی میتواند باعث و علت عمل ما شود؟چگونه این رویداد ذهنی میتواند کارکرد سیستم(1)را تحت الشعاع خود قرار دهد؟بسیاری از تئوریپردازان از این پرسش غفلت کردهاند؛ولی فرانکیش )4002,hsiknarF( با بسط کارهای کوهن )2991,nehoC( نتیجه گرفت که آنچه ما تصمیمهای آگاهانه مینامیم-مثل وقتی که به خودمان میگوییم:«تصمیم گرفتم که عمل Q را انجام دهم»-گونهای از تعهد ناشی از کارکرد فرآیندهای جاری در سیستم(1)است.
این استدلال میگوید برای اینکه رویدادی ذهنی مثل ارادۀ آگاهانه باشد،لازم است که عامل دسترسی بیواسطه و غیر استنتاجی به آن داشته باشد."