خلاصه ماشینی:
"اگر یک کشور در حالتوسعه به جهان سومی بخواهد و تصمیمبگیرد که متحول شود و پیشرفت کند،در چارچوب واقعیتها و نظریههای موجود جهانی،دور هیافت قابل تصور و اجراست:(الف) رهیافت جامعه محور و(ب)رهیافت نخبگان محور، در رهیافت نخست،با تشکل سیاسی جامعه و آگاهی آحاد مردم در زمینهء گزینشها،فضای بحث عمومی و آزاد پدید میآید و از راه سیستم حزبی و رقابتی و نیز با انتخابات آزاد،دولتی به کار گماشته میشود و با نظام قانونی،پاسخگویی به مردم و نقد معقول رسانهها،به تدریج خواستهای جامعه را تحقق میبخشد.
از منظری دیگر،اندیشهها و گرایشهای فکری در یک جامعه از ساختارهای حاکم اثر میپذیرد؛از این رو پرسش اساسی در رابطه با ایران این است که وقتی میگوییم باید ساختارها را متحول کنیم،ترتیب تحول در کدام ساختارها اهمیت دارد؟بحث اساسی این کشورهایی از روند جهانی شدن بهتر بهرهگرفتهاند که در درون،سامان سیاسی و اقتصادی داشتهاند.
آیا این خلقیات و روحیات،مسایلی فکری است یا شخصیتی و تربیتی؟آیا این خلقیات مانع توسعهء سیاسی یا اقتصادی است یا تقابل گفتمانها؟هرچند ه یک از این موارد در افراد مختلف به نسبتهای گوناگون وجود دارد،ولی این خصایص نسبتا عمومی است مو مهمتر اینکه بسیار قدیمی است؛به عبارت دیگر،با وجود تحولات گسترده در ایران و جهان و نیز دگرگونی نظامهای سیاسی در ایران در چند سدهء گذشته،این ویژگیها همچنان پایدار مانده و فرهنگ سیاسی ایران و ایرانیان چندان تغییر نکرده است و جالب آنکه این ویژگیها در میان عموم گروههای اجتماعی و حتی عناصر باصطلاح مدرن جامعه وجود دارد."