خلاصه ماشینی:
"امروزه برای آن که بتوان گفت در جامعهای دموکراسی وجود دارد یا امکان تحقق آن فراهم است، میباید دستکم این بنیانها وجود داشته باشد: 1-جامعه مدنی 2-احزاب سیاسی و نهادهای مشابه(مانند سازمانهای صنفی) 3-مشارکت سیاسی(حق رأی و انتخابات) 4-فرهنگ سیاسی رشد یافته 5-انواع آزادیها(آزادی بیان، آزادی تشکیل اجتماعات، و..
جان استورت میل در«گفتاری درباره آزادی» (1895)از آزادی بیان دفاع کرده و چنین امروزه برای آن که بتوان گفت در جامعهای دموکراسی وجود دارد یا امکان تحقق آن فراهم است، میباید دستکم این بنیانها وجود داشته باشد: 1-جامعه مدنی 2-احزاب سیاسی و نهادهای مشابه(مانند سازمانهای صنفی) 3-مشارکت سیاسی(حق رأی و انتخابات) 4-فرهنگ سیاسی رشد یافته 5-انواع آزادیها(آزادی بیان، آزادی تشکیل اجتماعات، و...
اگر قابلیت ایجاد و حفظ دموکراسی به عنوان ارزش مشترک جهانی، مستلزم وجود افرادی است که به مرتبه شهروندی رسیدهاند، این پرسش پیش میآید که آیا این مفهوم از فرد با جوامع گوناگون سازگار است؟آیا میتوان برای این مفهوم«تکثر»قایل شد؟ چنین به نظر میرسد که مرز تفاوت میان دموکراسیهای غرب و گونههای نوظهور آن در جوامع سنتی یا در حال گذار، از همین جا آغاز میشود.
اگر استدلال کاستوریادیس را بپذیریم که «هر جامعه، نوع فرد خاص خود را پدید میآورد»و جوامع فرمانبردار، فرد فرمانبردار(و در نتیجه، کاملا منفعل)پدید میآورند، موضوع دموکراسی برای اینگونه جوامع عملا منتفی است؛ زیرا اینگونه جوامع در یک چرخه بسته و دور و تسلسل باطل پیوسته به تقویت مبانی فرمانبرداری مشغولند و تا وقتی این دور ادامه داشته باشد، ظرفیتهای ذهنی جامعه برای آفرینش پدیده سیاسی تازه آماده نمیشود."