خلاصه ماشینی:
"در چنین شرایطی سؤالی بسیار مهم و اساسی پیشروی متولیان امر تعلیم و تربیت قرار خواهد گرفت و آن سؤال این است که آیا میتوان بدون بررسی دقیق ابعاد مختلف نظریات جدید، آنها را وارد عرصهی عمل کرد؟ آیا در صورت اجرایی شدن این الگو، متربیان تحتتأثیر فرهنگ خاصی قرار نخواهند گرفت؟ آیا این نظریات در راستای طرح جهانی شدن و فراگیر کردن فرهنگ خاص آنگلو ـ آمریکن عرصه را بر فرهنگهای سنتی و به خصوص فرهنگ دینی تنگ نخواهد کرد؟ و از این طریق بحران جامعهشناختی، روانشناختی و تربیتیای که مشکل ابتدایی جامعهی ایرانی ـ اسلامی ما بود را تشدید نخواهد نمود؟ در این مرحله است که ضرورت بررسی مبانی و اهداف آشکار و پنهان نظریهها و سنجش میزان تناسب و سازگاری آنها با مبانی فکری و ارزشی و مهمتر از همه، کارآمدی این نظریهها در عرصهی حل مسائلی که در ابتدای این مسیر مورد شناسایی قرار گرفت، آشکار میشود.
در کنار و بلکه در رأس تمامی مسائلی که شرایط اجتماعی جدید پیش روی نظام آموزش و پرورش قرار داده است، باید به غایت و هدف اصلی تعلیم و تربیت که در دین مبین اسلام بدان توجه شده و در کلمات بزرگانی چون امام خمینی(ره) بازگو گردیده است (فعلیت یافتن قوای انسان کامل، محوریت یافتن ابعاد مختلف وجود آدمی حول محور انسانیت، تسلیم شدن شیطان نفس، بروز مقام عدل در مملکت وجودی شخص و به طور خلاصه، تخلق به اخلاق الهی و الهی شدن انسان) توجه داشت و همزمان با تلاش جهت ایضاح مفهومی این اهداف و غایات، کارآمدی الگوی تعلیم و تربیت در پاسخگویی به این اهداف را نیز موردسنجش قرار داد."