خلاصه ماشینی:
"در داستان سیاوش نیز سیاوش به میل و ارادۀ خود از تخت و تاج و پادشاهی میگذرد و به جنگ اهریمنان (سرزمین توران)میرود و در جهت تحقق بخشیدن به تقدیر در آنجا عنصر مادی خود را از دست میدهد: {S«چنین بود رای جهان آفرین# که او جان سپارد به توران زمینS} {Sبه رای و به اندیشۀ نابکار# کجا بازگردد بد روزگار»S} (ص 36) البته با فنای عنصر مادی وی،آرمان حماسه که همان از میان رفتن نماد بدی(افراسیاب)است،از روند خود باز نمیماند؛چه کیخسرو که مظهر وجود سیاوش است ادامه دهندۀ راه اوست.
هنگامی که افراسیاب به دسیسههای گرسیوز نسبت به سیاوش بدبین میشود، فرنگیس به شوهرش میگوید: {S«فری گیس گفت:ای خردمند شاه# مکن هیچ گونه به ما در نگاهS} {Sیکی بارۀ گام زن بر نشین# مباش ایچ ایمن به توران زمینS} {Sتو را زنده خواهم که مانی به جای# سر خویش گیر و کسی را مپای»S} (ص 125) و زمانی که سیاوش به دست افراسیاب کشته میشود،فرنگیس از شدت علاقه صورتش را میخراشد و با فریادی بلند به جان پدرش نفرین میکند: {S«به آواز بر جان افراسیاب# همی کرد نفرین و میریخت آب»S} (ص 136) در حماسۀ راماین سیتا که خود الهۀ کشاورزی است و در قالب انسانی تجسم یافته نیز موجودی اهورایی است و در تمام مراحل در کنار همسرش رام سختیها را تحمل میکند،چه زمانی که به دسیسۀ زن پدر رام به جنگل تبعید میشود وی دشواریهای تبعید در جنگل را پذیرا شده در کنار رام نمونۀ یک زن وفادر و بردبار به حساب میآید."