چکیده:
سازمانها در معنای کلی، در حقیقت به دنبال نوسازی، اصلاح، تجهیز، تداوم و تسهیل
حیات نظام چند دولتی در عرصههای جهانی، فرامنطقهای و منطقهای هستند تا روابط بین
المللی و حتی اداره درونی نظامهای گوناگون دولتها و سطح حیات سیاسی، اقتصادی،
اجتماعی...و نوع تعامل و همکاری آنها وضع بهتر و سامان یافتهتری پیدا کند.از سویی،
در آغاز سده بیست و یکم، شاهد شکوفایی بیشتر سازمانهای منطقهای و اقبال بیشتر به
آنها هستیم.در این نوشتار، عوامل موفقیت و شکست سازمانهای منطقهای در تأمین امنیت و
همکاری در سطح کشورهای منطقه از بعد نظری و مصادیق مربوطه بررسی و آنگاه علتها و
عوامل ضعف و قوت سازمانهای مزبور در مورد سازمان اکو و نقش آن در منطقه به گونه
تطبیقی و با توجه به نظریههای همگرایی-مانند نظریه کانتوری و اشپیگل و
نظریههای کارکردگرایان و نوکارکردگرایان به بحث گذاشته میشود و در پایان، در
راستای تحصیل همگرایی و دستیابی بیشتر به امنیت و همکاری در منطقه اکو، راهکارهایی
چند عرضه میشود.سازمانهای منطقهای از آغاز، همواره به عنوان یکی از ابزارهای گسترش همکاری و
امنیت کشورها و حل و فصل اختلافهای آنها پیش از ارجاع دعاوی به شورای امنیت مطرح
بودهاند و قصد بر این بوده است که با استفاده از امکانات سلبی و ایجابی کشورهای
منطقه در قالب این سازمانها و به علت نزدیکی جغرافیایی و همپیوندیهای اعضاء، گذشته
از تأمین منافع آنها، اهداف سازمانهای جهانی مانند سازمان ملل متحد در زمینه تقویت
صلح و امنیت و همکاریهای بین المللی پیگیری شود و بر کارآمدی تصمیمگیریهای بین
المللی در این زمینه افزوده و روند اجماع بین المللی با مراجعه مقدماتی دولتها به
سازمانهای منطقهای تحکیم شود.در واقع سازمانهای منطقهای از جمله اکو 1 میتوانند به علت همگونی نسبی
کشورهای عضو، با اتفاق نظر بیشتری به حل اختلافها و تأمین مصالح و منافع عمومی
خویش بپردازند.
خلاصه ماشینی:
"سازمانهای منطقهای از آغاز، همواره به عنوان یکی از ابزارهای گسترش همکاری و امنیت کشورها و حل و فصل اختلافهای آنها پیش از ارجاع دعاوی به شورای امنیت مطرح بودهاند و قصد بر این بوده است که با استفاده از امکانات سلبی و ایجابی کشورهای منطقه در قالب این سازمانها و به علت نزدیکی جغرافیایی و همپیوندیهای اعضاء، گذشته از تأمین منافع آنها، اهداف سازمانهای جهانی مانند سازمان ملل متحد در زمینه تقویت صلح و امنیت و همکاریهای بین المللی پیگیری شود و بر کارآمدی تصمیمگیریهای بین المللی در این زمینه افزوده و روند اجماع بین المللی با مراجعه مقدماتی دولتها به سازمانهای منطقهای تحکیم شود.
شاید بتوان هدفهای سازمان ملل را از حمایت و تشویق ارجاع پارهای از امور به نهادهای منطقهای، بهصورت زیر خلاصه کرد: 1-حل و فصل اختلافها بوسیله سازمانهای منطقهای پیش از ارجاع به شورای امنیت؛ 2-افزایش اجماع بین المللی و روند دموکراتیزاسیون بین المللی با تشویق مراجعه مقدماتی به سازمانهای منطقهای؛ 3-بهرهگیری از امکانات سلبی و ایجابی کشورهای یک منطقه-و در واقع سازمانهای منطقهای-برای تقویت اهداف سازمان ملل؛ 4-جلوگیری از تمرکز زیاد کارها در سازمان ملل؛ 5-کاهش بار مالی و هزینههای سنگین سازمان ملل؛ 6-فرار از سیستم فلجکننده وتو در سازمان ملل؛ 7-دور شدن از برخوردهای شدید قدرتهای بزرگ-بویژه در دوران جنگ سرد-که در گذشته و در برخی موارد در حال حاضر مایه ناکارآمدی پارهای از تصمیمات بین المللی بوده و هست؛ 8-آسان بودن اقدامهایی ضروری به علت نزدیکی جغرافیایی سازمانهای منطقهای با مسأله مورد نزاع."