چکیده:
ساموئل هانتینگتون 1 که نظریات وی با مطالعه وضع سیاسی کشورهای جهان سوم پیوند
خورده است، در بحث از انتخابات در جهان سوم، عبارات واصطلاحاتی چون«انتخابات
گیجکننده»و «انتخابات شگفتانگیز»را به کار برده و بر این باور است که در این
کشورها انتخابات تنها زندهکننده دموکراسی نیست بلکه راهی است به سوی
موکراسی.مشارکت 84/62 درصدی واجدان شرایط رأی دادن در دور نخست و 76/59 درصدی آنان
در مرحله دوم نهمین انتخابات ریاست جمهوری و گزینش یک دانشگاهی ناشناخته و یا بهتر
بگوییم کمتر شناختهشده و پیروزی وی بر رقیبان نیرومندی که پیشینه دراز در زمینه
سیاست و مدیریت اجرایی کشور داشتند، نهتنها بر نظر هانتینگتون مهر تأیید زد، بلکه
موجبات شگفتی آگاهان سیاسی در کشور و بیرون از مرزها را فراهم آورد.رأیدهندگان
ایرانی در سوم تیرماه 1384 زمام کارهای اجرایی را برای چهار سال آینده به دست کسی
سپردند که او را سادهزیست و سادهپوش و مردمی یافته بودند؛کسی که مبارزه با فساد،
برقراری عدالت و مدیریت علمی کارها را وعده میداد؛و بدینسان شگفتانگیزترین،
پیچیدهترین جنجالیترین انتخابات ریاست جمهوری در ربع قرن اخیر رقم خورد.فشارهای اقتصادی کمرشکن، شکافهای طبقاتی زننده، بیعدالتی، بیکاری، رواج نومیدی
در میان جوانان، تورم دو رقمی، گسترش فقر، افسردگی اجتماعی، اعتیاد و فقر مطلق و
انتقاد از عملکرد دولتهای پیشین که وجه غالب در گفتارها و شعارهای انتخاباتی همه
نامزدها بود، اکثریت رأیدهندگان را به سوی نامزدی هدایت کرد که بر درانداختن طرحی
نو با انسانهایی نو(جوانان)پای میفشرد.گذشته از آن، تعدد نامزدها و پراکندگی و شکنندگی آراء و از همه مهمتر ولی
اسفانگیزتر، تخریب و ترور شخصیت نامزدهای رقیب از سوی برخی از خود نامزدها یا
هوادارانشان، سبب کاهش توجه به سیاستمداران کهنهکار و باتجربه شد و شانس پیروزی
نامزدی را که کمتر از دیگران پیشینه درگیر بودن در مسائل سیاسی و اجرایی کشور داشت،
افزایش داد.در این نوشتار تلاش میشود رفتار انتخاباتی شهروندان، بهگونه بیطرفانه، از دید
علمی و برپایه آمارهای مربوط به نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بررسی و عواملی
که به گزینش فردی دانشگاهی، غیرروحانی و کمتر شناختهشده انجامیده است، تبیین شود.
خلاصه ماشینی:
"از بررسی جدول شماره 1 چنین برمیآید که جز آقای مصطفی معین، دیگر نامزدها بیشترین آرا را در زادگاه خود به دست آوردهاند: -محسن مهرعلیزاده در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل -علی لاریجانی در استان مازندران -محمد باقر قالیباف در استانهای خراسان رضوی و شمالی -هاشمی رفسنجانی در استان کرمان -محمود احمدینژاد در استان سمنان برجستگی گرایشهای قومی و قبیلهای در یک رأیگیری ملی نشانگر آن است افراد پیش از هر چیز منافع قومی و قبیلهای را در نظر میگیرند و منافع ملی پس از آن قرار دارد.
برای نمونه، در استان آذربایجان شرقی که در مرحله نخست انتخابات آقایان محسن مهرعلیزاده، علی اردشیر لاریجانی، مصطفی معین، محمد باقر قالیباف و مهدی، کروبی بر سر هم 47/61 درصد آرا را به دست آورده بودند، در مرحله دوم(سوم تیر 1384)بیش از 53 درصد از 47/61 درصد یادشده نصیب آقای احمدینژاد شده و آقای اکبر هاشمی رفسنجانی تنها 10 درصد آرای دادهشده به نامزدها در دور نخست را به خود اختصاص داده است.
در این مدت کوتاه که تبلیغات نیز کمتر بوده، چگونه اکثریت آرا متوجه نامزدی شده است که کمتر کسی پیشبینی میکرد در دور دوم رقیب آموزگاران زحمتکش این مرز و بوم که بیشتر در زیر خط فقر به سر میبرند، نیاز به کمکهای مادی و معنوی فوری دارند و اگر هرچه زودتر چارهای اندیشیده نشود، سرخوردگی و دلسردی آنان تیشه به ریشه آموزش و پرورش خواهد زد و سرنوشت نوباوگان ایرانی دستخوش آسیبهای جبرانناپذیر خواهد شد."