خلاصه ماشینی:
"چگونه و در چه زمانی انسان مدرن باختر زمین تفسیر ارتباطات قدرت به مثابه کشمکش و ستیز را آغاز میکند؟آیا کشمکش و ستیز الگویی کلی برای همه ارتباطات اجتماعی است؟چگونه و در چه زمانی تفسیری پدید میاید که بر پایه آن سوژه بعنوان فردی تعریف میشود که دارای قدرتی آغازین برای ستیزهجویی و گرایش طبیعی به جنگ است؟چگونه و در چه زمانی گفتمان تاریخی-سیاسی جنگ جایگزین گفتمان فلسفی -قضایی حاکمیت میشود؟چگونه حقیقت کارکرد جنگافزارانه به خود میگیرد؟چگونه در درون چنین گفتمانی سوژهای سربر میآورد که در نزد او حقیقت جهانشمول و قانون طبیعی توهم و تلهای بیش نیست؟ چگونه این شکل غمانگیز، انتقادی و سخت اسطورهای دریافت خود و عمل پس از آن پدید آمده است؟در سایه چه شرایطی چهرای پدید میآید که نقش میانجی و داور بیطرفی را که فیلسوفان، از سلون گرفته تا کانت و حتی هابرماس، برای ما تعیین کردهاند مردود میشمارد؟ چگونه باید اصول تفسیری را تجزیه و تحلیل کرد که از خشونت، نفرتورزی، هیجان و شوریدگی و انتقام مایه میگیرد؟چگونه باید اصول تفسیری را تجزیه و تحلیل کرد که تاریخ را مجموعهای از رویدادهای شانسی به شمار میآورد؟این گفتمان تاریخی که میتواند هم غربت آریستوکراسی و هم کینخواهی تودهها را با خود داشته باشد چه مسیری را پیموده است؟در نزد فوکو، تحقیق در این مسیر، از یکسو، امکان یافتن پاسخ به این پرسش را فراهم میکند که چگونه کلاوزویتس سربر آورده است و از سوی دیگر، به گونه نامنتظر این پرسش را به ذهن میآورد که چگونه نیچه امکانپذیر شده است؟ با انتشار رساله«اراده معطوف به دانش»در سال 1976، فوکو به درک خود از ارتباطات قدرت سیمایی تازه میدهد."