چکیده:
این مقاله با بررسی انقلاب پیروز مشروطیت ایران در پی آن است که به توصیف عوامل
و زمینههایی که به خودانگیختگی یکپارچه ملت ستم کشیده ایران برای مبارزه با
استبداد و سرکوب همچنین به دگرگونی نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم انجامید
بپردازد.با بررسی انقلاب مشروطیت روشن میشود که استبداد و ستم شاه و دربار بر
لایههای گوناگون جامعه، به گونه طبیعی و گریزناپذیر شرایط زمان را برای انقلاب
آماده کرده و در نتیجه، نفرت عمومی از بیدادگری به جنبشی انقلابی مشروطیت ایران تا
اندازه زیادی با الگوی چهار انقلاب مورد بررسی برینتون همخوانی دارد.نشانههایی
همچون وجود یک حکومت استبدادی و بیدادگر، ناتوانی آن در سرکوب کامل انقلابیون و
همچنین گسترش آرمانگرایی و آزادیخواهی در میان انقلابیون که در فراهم کردن
زمینههای عینی و ذهنی لازم و کافی برای انقلاب نقش بنیادی داشته است، در انقلاب
مشروطیت ایران نیز به چشم میخورد.اما آنچه برینتون نادیده گرفته است، وجود عوامل بیرونی و نفوذ قدرتهای بزرگ
جهانی و منطقهای در پیدایش و پیروزی انقلاب است که در مورد انقلاب مشروطیت ایران،
برپایه شواهد و مدارک انکارناشدنی، رقابت دو دولت نیرومند زمان یعنی روسیه و
انگلستان برای به دست آوردن نفوذ بیشتر در ایران زمینه بهتری برای این انقلاب مردمی
فراهم کرده است.دولت انگلستان با بهرهبرداری از ناخرسندی عمومی از شرایط موجود و
پادرمیانی و پشتیبانی از انقلابیون که بیشتر زیر نفوذ روحانیون، روشنفکران و
بازرگانان و پیشهوران بود، دگرگونی انقلابی را به گونهای مسالمتآمیز رقم زد تا
رقیب، بیاحساس نگرانی از گردونه رقابت بیرون رود و زمینه برای گسترش نفوذ بریتانیا
در سراسر ایران آماده شود.
خلاصه ماشینی:
"(همان:316) تلاش برینتون در بیان علل انقلاب، از یک نظر کاری تازه و بکر نبوده است زیرا خود در مقدمه این کتاب (همان:14-15)اعتراف میکند که هنر تاریخنگاران حرفهای پیش از وی در این بوده که«واقعیات مربوط به رفتار انسانها در گذشته»را بررسی کردهاند و منابعی هم که وی در نگارش این اثر به کار گرفته همه محصول کار همان نشانههایی یکنواخت را که برینتون بعنوان نشانههای بروز شرایط انقلابی برشمرده عبارت است از1)رشد اقتصادی عمومی ولی ناخرسندی شهروندان از فشار و تحقیر و ستمی که در این زمینه بر آنان رواداشته شده و در همان حل فروریختگی دستگاه مالی هیأت حاکمه؛2)گلهمندی یک گروه توانگر پولدار از برخورد نبودنشان از امتیازات اجتماعی و سازمان یافتگی آنان برای درمان فروریختگی دستگاه مالی دولت از راه دستیابی به پایگاه قدرت سیاسی؛3)بیزاری روشنفکران از هیأت حاکمه و کنارهگیری آنان به علت بیپاسخ ماندن درخواستهایشان؛4)غفلت و ناکارآمدی هیأت حاکمه در دست زدن به اصلاحات لازم؛5)بیاعتمادی هیأت حاکمه به خود و سستی و پراکندگی در سرکوب مخالفان؛6)به قدرت رسیدن مبارزان سازمان یافته و همداستان.
(همان:73) ناظمالاسلام کرمانی هم به داستان گفتگوی خود با طباطبایی در دو سال پیش از آن در 2 ذیحجه 1322(7 فویه 1905)اشاره میکند و مینویسد طباطبایی اصلاح همه در انقلاب مشروطیت ایران تا هنگامی که عین الدوله دست به سرکوب میزد خبری از تجمعات گسترده نبود و حتی اگر گروهی نیز در مسجد جامع تهران تحصن میکردند با دخالت نیروی قزاق پراکنده و تبعید میشدند اما همینکه نیروی قزاق نتوانست یا نخواست از بستنشینی نه تن تاجر تهرانی در 24 جمادی الثای 1324 در سفارت انگلستان جلوگیری کند، جمعیت بستنشین تا چهار روز دیگر رفته رفته به سیزده هزار تن رسید و بازارها یکباره بسته شد."