خلاصه ماشینی:
"هرچند برخی از صاحبنظران در زمینه روابط بین الملل برپایه نظریه موازنه قدرت، سالهای 1945-1814 را دوره نظام چند قطبی یا دست کم پنج بازیگر رقیب به شمار میآورند، 1 ایران در سده نوزدهم به سبب اهمیت استراتژیکی برای دو رقیب استعماری روس و انگلیس، زیر فشار نظامی دو قطبی قرار گرفته بود و با همه تلاشهای دیپلماتیک که از آغاز دوران قاجار تا انقلاب مشروطیت برای وارد کردن دولت سوم 2 و تعدیل نفوذ دو جانبه روس و انگلیس صورت پذیرفت، نتوانست از این فشار دوسویه رهایی یابد زیرا هرگاه نیروی سومی به میدان میآمد، ستیز آن دو با هم برای مدت کوتاهی کنار نهاده میشد و توافق آنها با هم نیز میتوانست استقلال ایران را به خطر اندازد و به تحکیم سلطه مشترکشان بر این کشور بینجامد.
15 انگلستان به سبب رقابت و تضاد که با روسیه در ایران داشت و نفوذ آن کشور را به زیان منافع خود و سلطه استمعاریش در هندوستان میشمرد از نخستین کشورهایی بود که بر آن شد امتیازات مشابهی از ایران بگیرد و به همین منظور سرهنری آلیس را بعنوان سفیر فوقالعاده به دربار ایران فرستاد تا به بهانه شادباشگویی به شاه تازه(محمد شاه) امتیاز بازرگانی موردنظر را از ایران بگیرد، اما قائم مقام فراهانی با پیروی از سیاست موازنه منفی از دادن چنین امتیازی سر باز زد؛هرچند پس از برکناری او، حاج میرزا آغاسی صدراعظم این امتیاز را به انگلیس داد.
یادداشتها و نامههای خصوصی یکی از دیپلماتیک برجسته انگلیسی(سرسیل اسپرینگ رایس eciR gnirpS liceC riS وزیر مختار انگلیس در تهران)در دوران مظفر الدین شاه به خوبی روشن میسازد که دولت انگلیس از انقلاب مشروطیت ایران با هدف رقابت با روسیه و به سخن دیگر در چارچوب دیپلماسی موازنه نفوذ پشتیبانی کرده است: ما حاضریم این حد به آنها[مشروطهخواهان]کمک کنیم که به روسها بگوییم دستها بالا."