خلاصه ماشینی:
"پیرس در این اظهار نظر کاملا بدونتقصیر است،زیرا همان چیزی را بیان کرد که به طور منطقی بدان دست بافته بودو اومانیسم،که اگر فقط در زیر مجموعهای فراتر از بشر قرار بگیرد(یعنی خالقه بهجای مخلوق بنشیند)دارای مفاهیم ژرف معنوی و انسان ساز خواهد شد،هرمتفکر دیگری را هم به اتخاذ همین قضاوت سطحی ناگزیر خواهد کرد.
باید بکوشیم تا از دامهای«عقل دور اندیش»و هفت خوان آن وارهیم،تا مبادامعتقد شویم که کثرت حقیقی ناشی از خود متن است،و بدین وسیله دونکیشوتوار تصور کنیم این اعتقاد ما اقدام متهورانهای علیه پوزیتیویسم در علوماجتماعی است که میخواهد معنای نهایی و قطعی را جستجو کند و از آن بدتر،اینکه معنای نهایی را دست یافتنی بدانیم،و حتی یکسره منکر وجود آنشویم!(64) سخت حیرتانگیز است که ادبیات مسیحی به رغم اینکه معتقد استمسیح(ع)دارای دو بدن است،یکی خاکی و دیگر آسمانی.
و اثر مورد قضاوت یکسره بیمعنا تلقی میشود،تابرداشتهای شنونده با تمام کثرت و تضادش صورت حقیقی پیدا کند،زیرا هر اثر وهر پدیدهای برای انسان به وجود آمده است و عکس آن هرگز متصور نیست؛تاجایی که حتی نمیتوان هدفی را به عنوان نوعی حدیث آرزومندی مراد کرد،کهانسان بخاطر دست یافتن به آن معنا پیدا کند.
عرفان اسلامی برای مبارزه با این اژدهای شیطانی وظایف عملی بیشماری را بهعهدۀ سالک گذاشته است که برشمردن آنها خارج از موضوع بحث فعلی ماستاما میتوان به مهمترین این وظایف که«فنا فی الله»است اشاره کرد؛که بنابر آن ،از&%10114FYKG101G% سالک خواسته میشود تا توجه خود را از درون و اندیشیدنه به خویشتن،متوجهذات اقدس باری کند،تا جایی که بر اثر تمرین تمامی دقت اولیه و توجهی که باعثساختن اندیشه«من»در درون انسان میشود،بر روی خالق متمرکز شود و بهصورت دقت ثانویهای درآید که تمامیت شخص را در وجود حق مستحیل میکند."