خلاصه ماشینی:
"(1) همین طور عدم اعتراف رسمی به وجود تاجیک دراسناد سیاسی ادامه داشت و تا سال 1924 در اسناد ودفاتر دولتی نام تاجیکان ذکر نمیشد و هر کس در پیاین کار بود با سرکوب شدید مواجه میشد بنابرسیاستی که بعدها روی کار آمد تمام اهالی کشورمیبایست ازبک نژاد بودن خود را اعتراف مینمودند.
روزنامۀ«پراودا»در این مرحله سرنوشتتاجیکان را چنین شرح داد:«به جهات زیر در میانتاجیکان هیچ تبلیغی صورت نمیگرفت:الف-قسمتی اساسی از ناحیههایی که جمعیتشان ازتاجیکان تشکیل شده(بخارای شرقی و مسچاه)تا سال1923 در دست باسمچیها بود(8)و آنان در ساختارجمهوریهای شوروی شرکت نمیکردند،ب-تاجیکانوادی نشین و برخی ولایتهای سمرقند و فرغانه وشماری از تاجیکان در بخارای غربی و شهریان که بخشفعال آنها محسوب میشدند،در سایۀ همسایگی باازبکها دو زبانه بودند و روشنفکران آنان به خلقیتمقتدر ازبکها پیوستند».
عبدالله رحیم بایف رئیس کمیتۀ مرکزی حزبکمونیست ترکستان و فیض الله خواجهیف رئیسشورای کمیسریهای خلق جمهوری خلقی شورویبخارا و اطرافیان آنان با تمام نیرو در قلمرو آسیای میانهبویژه در بخارا و سمرقند موجودیت خلق تاجیک راانکار میکردند،چنان که عبدالله رحیم بایف با اصرارتأکید میکرد:«آسیای میانه کشوری است که ازبکها،قرقیزها وترکمنها از ملتهای با نفوذ آن به شمار میآیند.
رهبران جمهوری تاجیکستان از جمله نصرت اللهمخدوم لطف الله یف،شیرین شاه شاه تیمور،عبدالقادر محی الدین یف،عبدالرحیم حاجی بایف ودیگران در حدود سالهای 1924 در موارد گوناگون3lدربارۀ تقسیم مرزها با زور تبر در آسیای میانه و در موردمسألۀ بخارا و سمرقند چندین مرتبه به استالین نامنوشتند ولی از آن جانب نتیجهای نگرفتند و توجهیندیدند و ندیدیم،اما بر جدیت مسأله در برخیسندهای حزبی سالهای بیست تأکید شدهو اصطلاحاتی چند با این عناوین پیدا شده بود:«ملت گرایی بزرگ ازبکی»،«ملت گرایی بزرگ دولتیازبکی و..."