خلاصه ماشینی:
"طغرل از همان زمان تحصیلمدرسه طلاکاری با نام و اثر شاهین آشنا شده و 2lپیر و استاد معنوی خویش یافته و مثنوی ناتمام«لیلی ومجنون»خود را در پاسخ به مثنوی«لیلی و مجنون»ویسروده و در آن در فصل جداگانهای به ستایش خرد،دانش و مهارت شمس الدین شاهین پرداخته و بهاستادی او اعتراف آورده است:{S«آنک او به کمال شمس دین است#با خاتم علم او نگین استS}{Sنشتر زن در رگ معانی#غواصیک گهر فشانیS}{Sگنجور در حدیث رنگین#در اوج غزلسرایی شاهینS}{Sتسخیر نمای حص دانش#و رنگ قبای ملک بینشS}{Sدر گنج یقین در یگانه#با زلف عذار شعر شانهS}{Sاستاد من و معلم دهر#مقبول جهان و شهرۀ شهر»S}طغرل شاعری است متواضع که بارها از شعرش باصفتهایی چون بیاعتبار و ناموزون یاد میکند،مانند:{Sخرده در گفته طغرل کم گیر#کاسنی هم گلی از گلزار است»S}یا:{Sگر چه صد گوهر کشیدم دوش در سبک سخن#اعتباری کی بود امروز دیوان مرا»S}و یا:{Sپیش ارباب سخن طغرل نباشد اعتبار#صفحه ابیات ناموزون مغشوش مرا»S}با این همه قدر سخن خود و ارزش والای آن رامیشناسد و میداند در میان شاعران عصر خود ازدیگران برتر است و به همین دلیل گاه که از زمان وزمانه میرنجد و دلش میشکند،با نوعی خودستایی ازشعرهایش یاد میکند:{S«نزد این بیدانشان فرق حذف از در نبود#ورنه در بحر سخن من گوهری میداشتم»S}و یا:{Sبلند است آنقدر فکر بلندم در سخن طغرل#پنداری که اندر تار و پود شعر نساجم»S}و یا:{Sتا سخن سنجیدهام طغرل به میزان ادب#در میان شاعران امروز یکتا گشتهام»S}طغرل نیز همچون بیشتر شاعران بزرگ پیشین درامن جامعۀ فئودالی زیسته و نیاز به حامی و پشتیبانیداشته تا گاه نیاز به یاریاش بشتابد و به همین منظورگاه به مدح امیران و حاکمان زمانه پرداخته،ولیاین گونه اشعار در میان آثارش بسیار اندک است:{Sلطفت به طغرل عام کن بوسی بدو انعام کن#خوش ورا با جام کن تا مدح سلطان پرورد»S}یا:{Sمهر صفت گر بکند تربیت#ثانی که وزارت پناستS}{Sمعتمد پادشه ملک و دین#مؤتمن خسرو کشور گشاستS}{Sآنکه چو حاتم به کرم نام او#مهره به آفاق به جود و سخاستS}{Sآنکه به علم و ادب و فضل و جاه#اثنین به ظل خداستS}{Sآنکه تویی صاحب دیوان شه#کز تو دگر صاحب دیوان کجاست..."