چکیده:
منطق،ابزاری است برای کاهش خطای ذهن که به واسطه آن اشتباهات کاهش یافته و از طرف دیگر موجب رفع اختلافات میگردد. موضوعات متفاوت مستلزم داشتن منطقهای مناسب با قلمرو خاص آنهاست.با توجه به اینکه نقش عمده منطق ایجاد هماهنگی و انسجام در ادراکات است لذا اساسا خود منطقها باید هماهنگ باشند تا بتوانند چنین نقشی را بعهده گیرند و آن مستلزم وجود مبنایی مشترک بر تمامی منطقهاست که بعنوان ربط جامع در بین همه منطقها عمل نماید. هر منطقی متکفل ملاحظه رابطه بین مقدمات و نتایج است لذا خصلت مشترک همه آنها«دلالت»است و آن مبنای هر منطقی است. دلالت باید به علت و منشائی باز گردد که آن امری حقیقی بوده و دارای سه خصوصیت کلی انکارناپذیری،شمولیت و ثبوت باشد. در ادامه بحث«هماهنگی»را بعنوان«معیار صحت» معرفی نموده و مناسبت داشتن یک کیفیت با کیفیت دیگر از جهتی خاص،که به هدف مشترک میانجامد را هماهنگی خواندیم.از انجا که هر هدف در کنار اهداف دیگر قرار داشته و خود مقدمهای برای هدف شامل است بنابراین«هماهنگی با جهت نظام هستی»بعنوان معیار صحت موردنظر است. هماهنگی نیز سه خصوصیت کلی معیار صحت را دارا میباشد. در نتیجه هم انکارناپذیر بوده و هم بر هر دوئیتی شامل میباشد همچنین از آنجا که تغییرات نیز مبتنی بر هماهنگی هستند،پس مفهوم ثبات نیز در مورد هماهنگی صادق است. با عنایت به اینکه سه مقوله و قلمرو متفاوت در«نظام ادراکات»طرح نمودیم روشن شد که،علیرغم ضرورت داشتن سه منطق متناسب با هریک از قلمروها(ادراکات قلبی،عقلی، عینی)آن سه منطق خود نیز تحت یک ربط جامع و نظام واحد قرار میگیرند که بعنوان«نظام منطق»میباشد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اینکه نقش عمده منطق ایجاد هماهنگی و انسجام در ادراکات است لذا اساسا خود منطقها باید هماهنگ باشند تا بتوانند چنین نقشی را بعهده گیرند و آن مستلزم وجود مبنایی مشترک بر تمامی منطقهاست که بعنوان ربط جامع در بین همه منطقها عمل نماید.
اما با عنایت به مباحثی که در مورد هماهنگی مطرح گردید و نیز اینکه خود ادراکات به صورت یک مجموعه مرتبط و منسجم و بعنوان یک کل جهتدار بوده و بین حالات قلبی و مفاهیم نظری و ادراک از عینیت لزوما باید هماهنگی وجود داشته باشد و خاصه با توجه به اینکه اصولا نقش منطق،ایجاد چنین هماهنگی و انسجام فراگیر درونی و برونی و عرضی و طولی است،لذا خود منطقهای متناسب با هرکدام از قلمروهای سهگانه ادراک نیز باید دارای مبنایی مشترک و واحد باشند تا بعنوان یک کل منسجم عمل نمایند که به آن«نظام منطق»اطلاق نموده و آن را به عنوان یک کل دارای اجزای سهگانهء ذیل میدانیم: نظام منطق 1-منطق ادراکات قلبی 2-منطق ادراکات نظری 3-منطق ادراکات حسی بیان فوق را میتوان در نمودار ذیل مشاهده کرد.
با توجه به اهمیت مطلب و مباحثی که در مورد مبانی منطق و خصوصیات کلی جامع مشترک آنها گفته شد علی الاصول منطق ادراکات قلبی میبایست کاملا هماهنگ با علت دلالت و معیار صحت بوده و خصوصیات آنها را داشته باشد تا بتواند ضمن حفظ انسجام درونی ادراکات قلبی آنها را با طلب شامل و ادرکات عقلی و عینی هماهنگ سازد.
با توجه به اینکه نقش عمده منطق ایجاد هماهنگی و انسجام در ادراکات است لذا اساسا خود منطقها باید هماهنگ باشند تا بتوانند چنین نقشی را به عهده گیرند و آن مستلزم وجود«مبنای مشترک»بر تمامی منطقهاست که بعنوان ربط جامع در بین همه منطقها عمل نماید."