خلاصه ماشینی:
"منتقدی جامعهگرا دربارۀ«یولیسیس»جویس گفته استکه«این کتاب مانند تپهای از تپاله است که کرمها در آنبلولند و از پشت ذره بینی با دوربین سینما از آنفیلمبرداری کنند»(10)و این پاسخ آن منتقدانی استکه آثار جویس و مدرنیستهای دیگر را تکامل رمانکلاسیک میشمردند و گمان میکردند که رمانهای«جدید»با غوطهوری در ژرفای ناخود آگاهی انسانجدید،کار«ناقص»دیکنز،بالزاک و تولستوی راتکمیل کردهاند!اگر به رمان جویس-که مهارت فراواندر نوشتنش به کار رفته به دیدۀ تحقیق بنگریم،میتوانگفت«یولیسیس»فریاد اعتراضی تراژیک است در برابرخروارها لفاظی سطحی و دور از صداقتی کهنویسندگان بازاری بیرون دادهادن و میدهند».
(12) بعضی ناقدان در برابر این مبالغه مستعار سپرانداخته و حتی آن را اصل مسلمی انگاشتهاند وکستاخانه آثار نوابغی مانند تولستوی،بالزاک،دیکنز و&%10412FYKG104G% توماس مان را که اوج ممکن رمان نویسی است ودرخشش جهانگیر و ابدی دارد بر بنیادآثار مدرنیستها-که گروه بسیار کمتری خواننده داردکوچک شمردهاند.
هدف روشن«جریان سیل آسای مبانی دانستگی»به کار گرفته شدهاز سوی ایشان،چنان که گفتهاند«شناخت»است،امااین شناخت باطنی است«وسیلۀ شناخت فانوسدریایی است که در وجود خانم رمزی تجلی مییابد و اوسبب میشود که اشخاص داستان یکدیگر را بشناسندو با خود و دیگران به یگانگی برسند.
خواننده در اینجا نه به رویدادهایعمیق زندگانی بشری و رنج و شادی مشترک انسانی،بلکه به تأثرات حسی رمزی و شاعرانه رهنمون میگرددو اگر حوصلۀ خواندن این آتش بازی حسی و بازیهایزنگین استعاری و سمبولیک را داشته باشد،باید برایدرک زمان به روابط نمادین جملهها و اشخاص توجهکند تا در یابد چهار عمدۀ سراسر رمان را در خودغرق کرده است:دریا،فانوس دریایی،شخصیت خاتمرمزی در زندگانی و مرگ،و نقاشی لی لی بریسکو."