خلاصه ماشینی:
"(1) البته سخن کواکبی ناتمام است و نشانگر آن استکه آگاهی کاملی از آثار پیشنیان خویش نداشته،زیرادست کم در میان دانشوران مسلمان با دو روش دیگرآثار مستقلی در زمینۀ علم سیاست نگاشته شده کهبسیار مهم و از آنچه که وی در این باره نقل کرده،پرفایدهتر بودهاند:نخست آثار فقهی-سیاسی،یعنی آن دسته از کتابهاکه مسایل سیاسی را با احکام شرعی موافق میسازند وآنها را توأمان میگردانند،مانند:«السیاسة الشرعیه»تالیف ابن تیمیه،«معالم القربه فی احکام الحسبه»نوشته ابن اخوة،«سلوک الملوک»اثر روزبهانخنجی،«احکام السلطانیه»نوشته ابن فراء و کتابدیگری با همین نام از ماوردی و...
از این رو نظر ابن خلدون را به نقد میکشد،زیرا ابنخلدون در مقدمۀ تاریخ خود آزمندی در دنیا مداری رابر حرص در شرافتمندی و بزرگواری ترجیح میدخد و ازامام حسین(ع)و مانندان وی-که مرگ شرافتمندانه رااز زندگی ذلتبار برتر دانستند-انتقاد میکندو مینویسد:«و اما صحابه دیگر،جز حسین،خواه آنان که در حجاز بودند و چه کسانی که در شام و عراق سکونتداشتند و با یزید همراه بودند و چه تابعان ایشان،همهعقیده داشتند که هر چند یزید فاسق است،قیام ضدوی روا نیست،چه در نتیجۀ چنین قیامی هرج و مرج وخونریزی پدید میآید و به همین سبب از این امرخودداری کردند و از حسین پیروی نکردند و در عینحال به عیب جویی هم نپرداختند و وی را به گناهینسبت ندادند،زیرا حسین مجتهد بود و نیز پیشوای(به تصویر صفحه مراجعه شود)مجتهدان بود،و نباید به تصور غلط کسانی را که بهخالفت با حسین برخاسته و از یاری وی دریغ کردند،گناهکار به شمار آورد؛زیرا بیشتر ایشان از صحابهبودند و با یزید همراه بودند و به قیام ضد وی عقیدهنداشتند»."