خلاصه ماشینی:
"(تحمیدیه، آغاز بهارستان جامی)(2) «توانا خدائی که بیخودان بزم محبت گاهی مست قدرت اویند و گاهی مست رحمت او چه هر چشمی بیخود بر هم زنند برهان قدرت اوست و چون باز کنند دلیل رحمت او پس در هر نظری دو شکر آورند و در هر شکری چندین هزار شکر جنبش مژگان دلیل جنبش جانست جنبش جان چیست پیک قدرت یزدان کی بودش آگهی زجذبه قدرت آنکه ندارد خبر زجنبش مژگان» (تحمیدیه، پریشان قاآنی)(3) «آخرین اندرزی که درباره سخنان شیخ شیراز به برادران خود میدهیم این است که سعدی را سرمشق سخنگویی باید دانست اما تقلید کردنی نیست.
آخرین سرود مستانه سعدی در باب هشتم چنین است: «دو کس مردند و حسرت بردند؛ یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد کس نبیند بخیل فاضل را که نه در عیب گفتنش کوشد ور کریمی دو صد گنه دارد کرمش عیبها فروپوشد» و در نهایت گلستان بر تعهد خویش پای میفشارد و تأکید اکید میورزد و روش تألیف خویش بازمیگوید: «غالب گفتار سعدی طربانگیزست و طیبتآمیز و کوتهنظران را بدین علت زبان طعن دراز گردد که مغز دفاع بیهوده بردن و دود چراغ بیفایده خوردن کار خردمندان نیست ولیکن بر رأی روشن صاحبدلان که روی سخن در ایشانست پوشیده نماند که در موعظههای شافی را در سلک عبارت کشیده است و داروی تلخ نصیحت بشهد ظرافت برآمیخته تا طبع ملول ایشان از دولت قبول محروم نماند.
استنتاجی چنین دور نیست که «تربیت» جامی و قاآنی مانند تربیت و تقوای سعدی نباشد و همان طور که در ابتدای این نوشتار آمده است، معرفت آنان نه معرفت سعدی است."