خلاصه ماشینی:
"دانشمندان مسلمان،در همان قرنهای اولیه اسلام،در تلاش برای رفع این معضل،دو طریق را انتخاب کردند که به این شرح است:الف رد مطالب باطل این علوم که برای آگاهی مردم و ارشاد آنان صورت میگرفت؛زیرا بعضی از مبانی فلسفی و علمی یونان،قابل خدشه و اشکال بود و از طرفی با دین اسلام هم به معارضه برخاسته بود؛بر این اساس،کتابهایی مانند:تهافت الفلاسفه(تألیف ابو حامد غزالی)و مفاتیح الغیب(تألیف فخر رازی)نوشته شد؛ب:انطباق آیات قرآن،با علوم تجربی یونان،تا به مردم ثابت کنند که قرآن بر حق و مطالب علمی آن صحیح است؛از این رو،آیاتی از قرآن،مانند آسمانهای هفتگانه(سبع سماوات)را بر سیارات هفتگانه که در نجوم یونانی،اثبات شده بود حمل کردند و از اینجا بود که روش تفسیر علمی پدید آمد و رشد کرد.
در این میان عدهای از دانشمندان مسلمان،از سر درد و برای دفاع از قرآن و با توجه به سازگاری علم و دین در نظر اسلام،به میدان آمدند تا نشان دهند که آیات قرآن،نه تنها با علوم جدید در تعارض نیست بلکه برعکس،یافتههای علمی،اعجاز علمی قرآن را اثبات میکند؛ از این رو،به استخدام علوم در فهم قرآن اقدام کردند و تفسیرهای علمی نوشته شد؛هرچند در این میان بعضی افراط کرده یا یکسره جذب فرهنگ غربی شدند و به تأویل و تفسیر به رأی در آیات قرآن دست زدند و از آنجا که مبانی تفسیری این روش بررسی کامل نشده بود-دچار انحراف شدند یا عدهای از مغرضان آنها، برای اثبات افکار انحرافی خود دست به تفسیر علمی و تأویلات نا بهجا زدند و همین مطلب ؟؟؟ موجب شد تا احساسات بعضی مسلمانان، برافروخته شود و در مقابل تفسیر علمی موضعگیری کنند و آن را یکسره به باد حمله بگیرند و آن را نوعی تفسیر به رأی یا تأویل غلط آیات قرآن بدارند؛در این میان بسیاری از عالمان،و دانشمندان و مفسران،در ایران و مصر راه انصاف پیمودند و بین انواع تفسیر علمی و اهداف پویندگان آن،فرق گذاشتند و به اصطلاح حایل به تفصیل شدند."