چکیده:
این مقاله الگویی برای تفسیر مکاتب و رویکردهای مختلف استراتژیک ارائه میکند.در این الگو که برمبنای «خاستگاه فرصت»شکل گرفته است،مفاهیم«پارادایم»نقش کلیدی ایفا میکنند.این الگو(الگوی فرصت)میتواندمنطق واحدی را بر نگرش ما نسبت به رویکردهای متفاوت برنامهریزی استراتژیک حاکم کند و درک ما از ابعاد استراتژی و چگونگی شکلگیری آن را توسعه بخشد. مقاله این نکته را مطرح میسازد که رویکردهای استراتژیک،بدون درک عمیق جوهرهء آن و صرف پرداختن به فرایندها و روشهای معمول میتواند گمراهکننده و بیثمر باشد و براین اساس«نقطهء آغازین»تدون استراتژی را«انتخاب رویکرد» متناسب با(هدف استراتژی سازمان)توصیه میکند.الگوی فرصت برای این کار نیز ابزاری کمککننده به شمار میآید. امروزه شناخته ما نسبت به پارادیمها محدود است ولی در عینحال همین شناخت محدود نیز روزنهای در مقابل دید ما نسبت به مفاهیم استراتژی میگشاید.بار دیگر دیدگاههای فلسفی به کمک رویکردهای مدیریتی میآیند و مفاهیمی از روابط پیچیده و در عینحال اثربخش را هویدا میسازند. مقاله در انتها(جمعبندی)علاوه بر ذکر سه کاربرد عمده برای«الگوی فرصت»سؤالاتی را برای جلب توجه اندیشمندان مطرح میسازد.
خلاصه ماشینی:
"این دیدگاه استراتژیک تلاش دارد تا فرصتها را از قواعد پارادایم جاری درک کند(مثال:وجود شرکتهای کوچکی که در صورت پشتوانهء مالی،تولیدی و شبکهء توزیع خیلی سریع رشد خواهند کرد)و استراتژی مناسب خود را برگزیند(مثال: یکپارچهسازی یا ادغام افقی).
اگر رویکرد انتخابی شما خلق استراتژی جدید در فضای پارادایم موجود باشد(استراتژیهای خلاقانه)، این شانس برای سازمان ایجاد خواهد که (برای مدتی)به صورت انحصاری از فرصتهای نهفته در استراتژی جدید برای برتری در عرصهء رقابت بهره جوید (advanced by vision) .
چنانچه استراتژی سازمان بر فنون آیندهشناسی استوار باشد(استراتژیهای آیندهنگرانه)،در این برتری advanced by paradigm سازمانهای دیگری را نیز همدوش خود خواهد یافت و چنانچه قاعدهشکنی و خلق پارادایم جدید مبنای استراتژی قرار گیرد(استراتژیهای آیندهساز) ویژگیهای انحصاری بودن و ابتکار عمل زمانی نیز متعلق به سازمان خواهد بود(جدول 1).
Toffler مبنای فرصتهایی بنا شدهاند که خود از قواعد «پارادایم جاری»زاده شدهاند و در نتیجه از یک خاصیت مهم و ویژهء«استراتژیهای آیندهساز» برخوردار نیستند:استراتژیهای آیندهساز با تکیه بر قواعد پارادایم جدید،قابلیتهای سازمانهای رقیب (که برمبنای قواعد قدیم شکل گرفتهاند)را خنثی میکنند و مهلت زمانی زیادی را برای برخورداری «انحصاری»از فرصتهای جدید در اختیار خواهند گذاشت.
در پایان این مقاله هنوز سؤالات زیادی برای درک عمیق مفهوم استراتژی باقی مانده است: فرصتها از کجا میآیند؟چگونه خود را در معرض این فرصتها قرار دهیم؟ماهیت قواعد پارادایم چیست؟چگونه میشود آنها را درک کرد؟چگونه میتوانیم در تعیین قواعد حاکم(پارادایم حاکم) نقش داشته باشیم؟به نظر میرسد امروز میبایستی بیشازآنکه به محصول ظاهری تفکر استراتژیک(یعنی استراتژی)توجه داشته باشیم به خط راهنمایی که این تفکر بدان اشاره دارد بپردازیم."