چکیده:
در این مقاله کارهای تحقیقاتی در زمینهء علم مدیریت به ویژه رویکرد سیستمی،با تحقیقاتی که به مدیران در بازار عرضه میشود و به«مدهای»مدیریت معروفاند مقایسه میشود و نظریهء مرشد،مدیریت کیفیت جامع،طراحی مجدد، فرایند کسبوکار و سازمان یادگیرنده در کانون توجه قرار میگیرد.در این مقایسه مطلوبیت رویکرد سیستمی به اثبات میرسد زیرا این رویکرد با مبانی دقیق و نظاممند خود به نظر میرسد که چیزهای بیشتری از مد به مدیران عرضه عرضه میکند.در قسمت نهایی مقاله،مجادله از موضوع مدیریت فراتر میرود و به بحث در رابطهء بین تفکر سیستمی و فرانوگرایی کشیده میشود،زیرا دومی معمولا با یک نوع بدبینی نسبت به پذیرش هرگونه رویکرد سیستماتیک یا سیستمی همراه است.
خلاصه ماشینی:
"در سال 1982،پیترز و واتر من«هشت ویژگی تعالی»را به شرح زیر مطرح کردند: @تمایل به عمل @نزدیکی به مشتری @استقلال و کارآفرینی @بهرهوری از کارکنان @آماده به کار،مولد ارزش @پایبند ظرایف @شکل ساده،تعداد کارکنان کم و @مالکیت همزمان شل-سفت ظاهرا این یک مجموعهء عجیب از ایدههاست و ما نیز،همانند کلیو اندرسن،که از نویسندهء پر فروش دیگری به نام جفری آرشر پرسید، میتوانیم بپرسیم:آیا آغازی بر استعداد شما وجود ندارد؟در واقع با توجه به مشکلاتی که سازمانهای قهرمان کتاب«در جستجوی تعالی»بعدا با آن روبهرو شدند(مانند جنرال موتورز و آی بی ام) ممکن است یک سؤال کاملا مناسب به نظر بیاید.
اکنون اگر به شکل 1 توجه کنیم-شبکهای که برای نمایش پیشرفت حاصل در تفکر سیستمی و علم مدیریت در 20 سال گذشته به کار گرفته شد-مشاهده میکنیم که موارد غفلت شده در TQM دقیقا همانهایی است که این رشتهها فکر میکردند ضرورت دارد به آنها توجه شود.
کافی است گفته شود که طراحی مجدد بدون توجه به تحقیقات کاملا مستند قبلی دربارهء غیر فعالسازی تجویز میشود، مانند آنچه به ساختارهای ماتریسی و مدل سیستمی کارآمد بیر میپردازد،و هیچ تلاشی به منظور ارائهء یک مبنای نظری برای درک اینکه چرا برخی اوقات طراحی مجدد موفق است،و گاهی بیهیچ تردیدی با شکست مواجه میشود وجود ندارد.
اگر یک کنترل نظری نداشته باشید نمیتوانید درک کنید روشهایی که به کار گرفتهاید ممکن است براساس دلایل«اشتباه»عمل کند-شاید به این دلیل که آنها برای فرد اقتدارگرا جذابیت دارند و کاربرد مستبدانه پیدا میکنند."