خلاصه ماشینی:
"(21) صاحب گوهر مراد پس از تقسیم حکمت،به فرق آن با کلام اشاره میکند و چنین میگوید:«اما فرق حکمت با کلام آن است که چون دانسته شد که عقل را در تحصیل معارف الهی و سایر مسایل عقلیه استقلال تمام حاصل است و توقفی در این امور به ثبوت شریعت ندارد،پس تحصیل معارف حقیقیة و اثبات احکام یقینیه برای اعیان موجودات بر نهجی که موافق نفس الامر بوده باشد از راه دلایل و براهین عقلیه صرف که منتهی شود به بدیهیات که هیچ عقلی را در قبول آن توقف و ایستادگی نباشد بیآنکه موافقت یا مخالفت وضعفی از اوضاع یا ملتی از ملل را در آن مدخلی بود و تأثیری باشد،طریقه حکما بود و علم حاصل شده به این طریق را در اصطلاح علما علم حکمت گویند.
«عقل»نزد او شریفتر از«حس»و «کلی»برتر از جزئی است،چون«کلی»مجرد از حسیات و نمودی از عقل است؛یعنی نظریه ابن رشد در باب معرفت مبتنی است بر رابطۀ تنگاتنگ بین وجود محسوس و وجود معقول،که از محسوس به معقول راه پیدا میکند؛برای مثال گوش در انسان وسیله آموختن است و آموختن از طریق کلام حاصل میشود ولی فهم دلالت الفاظ به وسیله گوش نیست بلکه به وسیله عقل است.
گفتنی است که این موضع ابن رشد به طور کامل یک موضع دینی است چون اعتقاد به رابطۀ ضروری بین علت و معلول و اعتقاد به اینکه هر چیزی دارای طبیعت معین و مشخص است یعنی قایل بودن به حکمت الهی و هدفمندی هستی؛چنان که خداوند میفرماید: «صنع الله الذی أتقن کل شیء»."