چکیده:
ین مقاله با هدف مقایسه رابطه بین سیاست فرهنگی و فرهنگ رسانه ای موجود در کشورهای توسعهیافته و کمتر توسعهیافته نوشته شده است. رسانههای جمعی و به طور ویژه تلویزیون، به دلیل نقش تربیتی ـ تفریحی مهمی که در جامعه ایفا میکنند، همواره مورد توجهاند و از طرفی نیز به لحاظ سیاستهای فرهنگی خود، که به علت گستره وسیع مخاطبان به سمت اشاعه فرهنگ متوسط گرایش داشتهاند، بعضا مورد انتقاد قرار گرفتهاند، ازاینرو در مقاله پیش رو، بررسی و نقد سیاستهای فرهنگی حاکم بر رسانه ها، همزمان با توصیف چشم اندازهای تصویری فرهنگ رسانه ای و مقایسه کیفی آن، مطمح نظر قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"بر همین مبناست که لیبرالها بحث ابزاری بودن رسانههای جمعی را رد میکنند؛یعنی در نهایتاین انسان است که دست به انتخاب میزند!البته این دیدگاه نسبت به رسانهها مورد شک و تردید قرارمیگیرد چرا که بحث سلطه فرهنگی کشورهای قدرتمند و به خصوص ایالات متحده چنان جدی استکه فرانسه و آلمان مشترکا دست به تأسیس شبکه تلویزیونی زده،تا از هجوم برنامههای امریکایی درامان باشند(شاهمحمدی،1383:26).
kcodruM o} اقلیتهای قومی و زبانی لزوما باهم در تعارض باشد؛به عنوان مثال در سالهای اخیر،گرایشیآشکار به سرمایهگذاری در راستای گسترش رسانههای فراملیتی و نیز تقویت مزایای یکپارچگی دراندازه و ظاهر آنها ایجاد شده که این خود سیاست رسانهای نوینی را جهت پذیرش فرهنگرسانهای(خصوصا دیداری-شنیداری)که منفعت عمومی{o1o}را در برگیرد،عرضه میکند.
امازمانی که درصدد بررسی میزان تقلید فرهنگ رسانهای از سوی کشورهای کمتر توسعه یافته برآمدیم،به این نتیجه رسیدیم که فرضیۀ مورد تقلید قرار گرفتن این فرهنگ،نیاز به تعدیل دارد!چرا که درحوزههای خصوصی(حریم شخصی)که افراد مثلا از طریق انتخاب موسیقی مورد علاقهشان درنرمافزارهای قابل حمل )sreyalp 3 pM( ،و یا مهمانیهای خصوصیشان(کارناوالهای حوزه خصوصی و یاگاردن پارتیها{o2o})ممکن است که از فرهنگ رسانهای کشورهای توسعه یافته تأثیر پذیرفته و در اینحوزهها به تقلید بپردازند،چرا که همانطور که گفته شد،در فرهنگ رسانهای جدید از ما دعوتمیشود تا نکات جدیدی برگزینیم و هویتهای جدیدی کسب کنیم و نتیجتا از روابط انسانی واقعیفاصله بگیریم(استیونسن،1384:103)؛اما از آنجا که سیاست فرهنگی کشورهای کمتر توسعه یافته(جهان سوم)و خصوصا کشوری چون ایران در چارچوب نظام ارزشی تعریف شدهای قرار دارد،در{o(1)."