چکیده:
درک واقعیت جرم یکی از پیش انگاره های اصلی نسبیت جرم و مجازات محسوب می شود . در بحث واقعیت یا هستی جرم که در طول ماهیت با چیستی آن بحث می شود ، نسبت به واقعیت وجودی ، انسانی و حقوقی این این پدیده تردید حاصل می شود ؛ چه دیدگاه هایی همچون جبرگرایی و نسبی گرایی اصولا در پی انکار تکوین جرم از سوی عمل و اراده انسان هستند و یا در نقطه مقابل آنها ، هنجارگرایان جرم را در حد یک رفتار معمولی در کنار سایر رفتارهای انسان قرار می دهند . فارغ از واقعیت وجودی جرم ، با در نظر گرفتن تاریخ حقوق کیفری ، محاکمه حیوانات یا اشیاء و یا در حال حاضر با تعیین مسؤولیت کیفری برای اشخاص حقوقی ، نمی توان ادعا داشت که جرم صرفا یک واعقتی انسانی دارد ...
خلاصه ماشینی:
"به همین دلیل،اگر دیوانگان و کودکان مرتکب جرم شوند و یا حتی اگر بدانیم انسانهای اولیه که به دور از تمدن و همچون حیوانات میزیستند،رفتاری که احساسات بقیه افراد را مورد هجمه قرار می داد یا منافع مالی آنها را به مخاطره میانداخت،انجام میدادند؛هرچند آنها را سرزنش نمیکنیم،ولی نفس رفتارشان را براساس معیارهای این زمان جرم میدانیم؛همچنان که اگر حیوانات یکی از رفتارهای مجرمانه مثل ایراد ضرب و جرح یا قتل علیه انسان انجام دهند،این عمل برای انسان نفرتانگیز و قابل سرزنش محسوب میشود و لیکن چون نوع حیوان قادر به ارتکاب جرم نیست و از سوی دیگر قصد و اختیار و درک و شعور در حیوانات یافت نمیشود،عملشان را جرم نمیدانیم.
از منظر واقعیت عینی جرم، این پدیده تنها با وجود جامعه معنا مییابد،در جامعه اتفاق میافتد و قربانی اصلی جرم نیز خود جامعه است و در نهایت،وجود جنبه اجتماعی برای جرم بدیهی به نظر میرسد،اما از طرف دیگر در بطن اجتماع،فقط انسان حقیقی نیست که مرتکب جرم شده باشد،بلکه امروزه اشخاص حقوقی نیز سهم بسزایی در ایجاد اعمال مجرمانه دارد.
واقعیت حقوقی نیز بهطور مسجل بر پدیدۀ مجرمانه حمل نمیشود؛زیرا با گریز از اندیشۀ کسانی که برای علوم اجتماعی واقعیتی قایل نیستند،میتوان گفت که خصیصه ذاتی جرم به تقنین آن نیست،و بلکه سرزنش و انزجاری است که جامعه نسبت به آن دارد و چه بسا با این معیار باید بسیاری از جرایم از سیاهه قانون جزا حذف و برخی از رفتارها نیز در قاموس قانون داخل شوند."