چکیده:
خلق مضامین جدید و غریب از ویژگیهای شاعران عصر مدرن و پسامدرن است. آنها سعی دارند تا غبار عادات را از رخ مضامین و مفاهیم کهنه بزدایند و با دیدگاهی نو به آن مضامین و مفاهیم بنگرند؛ همچنین خوانندگان را به این مسیر بکشانند و با این دیدگاه به درک مضمونها و مفهومهای پیچیده نایل آیند. چنین فنی، آشناییزدایی نامیده میشود. آشناییزدایی نخستین بار با عنوان «هنر به عنوان ابزار» به وسیلهی شکلوفسکی مطرح شد. او معتقد بود که اگر شیوهی نگرش ما به آثار هنری توام با نوعی عادت باشد، دیگر نمیتوانیم نگرشی نو نسبت به آن آثار داشته باشیم؛ در نتیجه تاثیر آن در زندگی ما عادی خواهد شد. از آنجا که تا به حال کمتر تحقیقی دربارهی فن آشناییزدایی در آثار شاعران صورت گرفته، این مقاله بر آن است تا به تحلیل و بررسی رد پای این فن در برخی اشعار توماس استون الیوت و سهراب سپهری بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"(سپهری،1363:45) در اینجا سپهری به جای اینکه بگوید لحظهها در گذر است،گذشت زمان را با تیکتاک ساعت نشان میدهد و به قولی آشناییزدایی میکند و در خطوط آخر این شعر&%01818JTAG018G% هم به بینشی عارفانه میرسد،پس میگوید: پردهای میگذرد، پردهای میآید، میرود نقش پی نقش دگر، رنگ میلغزد بر رنگ ساعت گیج زمان در شب عمر میزند پیدر پی زنگ.
الیوت در اینجا آشناییزدایی میکند و به جای این که بگوید:مه دارد همه جا را میگیرد،آن را به این شکل توصیف میکند و مه و ابهام، بی تصمیمی انسان مدرن را نشان میدهد که احاطهاش کرده است(لال،2005:47).
بسامد خواب و رویا و خیال در ضمن اندک بیداری در این دفتر بسیار است(عابدی،1375:125)و الیوت را میبینیم که هنوز به زندگی اجتماع بدبین است؛به گونهای که در«سرزمین هرز»،سرزمینی غیر واقعی ر با اوهامی نشان میدهد.
دوره چهارم و سرانجام دید عارفانۀ سپهری آنقدر بزرگ میشود که خوبیها را از میان زشتیها میبیند و«دیگر گونه بودن»را به ما میآموزد و در مرحلۀ«فرجام اندیشه»است که شاعر دیگر چیزی از محیط اطرافش نمیشنود؛در خود است و با خود است و بیخود؛و الیوت را میبینیم که در این دوره هنوز هم باورهای مذهبی دارد و با اشعار کاتولیک گذشته مخالفت میکند و حال دربارۀ مسائل و مشکلات ماندگار بشریت میسراید و اجتماعی را با مشکلات فضا،زمان،مرگ،زندگی،گذشته و آینده توصیف میکند.
در مقایسۀ«کوکر شرق»الیوت و«ما هیچ،مانگاه»سپهری برگشتن از حقیقت را غرق شدن و هیچ شدن میپندارد و میگوید:تمام وجود هیچ میشود و در عین حال تمام وجود نگاه میشود(عابدی،1375:256)و الیوت در«کوکر شرق»تجربهای جهان شمول را نشان میدهد و به این باور میرسد که باید به درون خدا غوطه زد؛طوری که انسان از انوار پست دور شود و منتظر انوار بزرگتر بماند و انسان باید از آبهای هرز به آبهای متراکم تغییر جهت دهد(همان:118)."