چکیده:
انسان ها تنها زمانب دست به خودکشی می زنند که احساس کنند زندگی دیگر ارزش ادامه دادن ندارد. در آنگاه که انگیزه مردن قوی تر از غریزه صیانت ذات گردد، انسان چنین می پندارد که دیگر هیچ راهی در برابرش وجود ندارد و از هر سو توسط نومیدی محاصره شده است. در این صورت تمامی چیزهایی که زمانی ارزش های زندگیش بودند، بهای مادی و معنوی خود را از دست می دهند.امروزه افسردگی و ناراحتی های روحی، اعتیاد، شکست در عشق و یا شکست در شغل و حرفه و همچنین اختلالات شخصیتی از دلایل اصلی خودکشی محسوب می شود.گروهی نیز از روی اعتراض به وضعیت موجود دست به انتحار می زنند. اما در میان آثار ادبی اروپایی به ویژه در یونان و روم باستان، تعداد خودکشی ها بسیار بالا است، و اغلب انگیزه هایی به کلی متفاوت از دنیای امروز دارند. در مجموعه ادب پارسی، تعداد کسانی که خودکشی کرده اند به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد. مقاله حاضر مقایسه ای میان مرگ دو قهرمان و دو مرگ قهرمانی است. از یک سو آژاکس، سردار یونانی در نمایشنامه ای از سوفوکل و دیگری بهرام پسر گودرز، در شاهنامه فردوسی
خلاصه ماشینی:
"لازم به ذکر است؛در رابطه با مقایسه اغراق بین فردوسی و متنبی هیچ کار پژوهشی تا به امروز صورت نگرفته است و پژوهندگان ادب پارسی و عربی هرکدام به طور مجزا تنها به بررسی کلی آرایههای ادبی بالاخص،اغراق،پرداختهاند؛دکتر علیرضا منوچهریان ترجمه و تحلیلی مناسب از شرح برقوقی دیوان متنبی،تطبیق با شروح واحدی،عکبری و یازجی ارائه دادهاند که در نگارش این مقاله مفید واقع شد و به نگارنده،بسیار مدد رساند و نیز کتب علوم بدیع و بیان مانند فنون بلاغت و صناعات ادبی استاد همایی و دکتر شمیسا یا معانی و بیان دکتر تجلیل و همچنین کتاب ارزندهی دکتر شفیعی کدکنی تحت عنوان صورخیال و نیز برخی کتب دیگر،که همگی در بخش کتابنامه ذکر گردیدهاند.
»{o1o}(شفیعی،1383 ش: 135)لذا مبالغه و اغراق و غلو در مواردی عادی و به صورت عادی پسندیده نیست،بلکه وقتی جنبه بدیعی دارد که با صنعتی همراه باشد یا در آن نکته و دقیقه و لطیفهای باشد،به عبارت دیگر میتوان گفت اغراق معمولا نتیجه تشبیهها،استعارهها،و کنایههاست هرچند دور از تشبیه و استعاره و کنایه نیز به کار میرود: {Sنه آن چنان به تو مشغولم ای بهشتی روی#که یاد خویشتنم در ضمیر میآید# زدیدنت نتوانم که دیده بدوزم#وگر معاینه بینم که تیر میآیدS} لطف سخن در این است که تیر،تیر نگاه هم هست و از اینرو غلو تبدیل به حقیقت میشود."