خلاصه ماشینی:
"مبحث آزادی و نجات «موکشا» (Moksa) را تمامی مکاتب فلسفی هند چه الحادی و چه وحدتگرا پذیرفتهاند و آن را به عباراتی چون«نیروانا» (Nirvana) ،«کایواله»و«موکتی» (Mokti) آراستهاند و شأن و کمال آدمی را در طلب و درجهء وصول او به این مقام رستگاری سنجیدهاند و هدف غایی حیات را در وارستگی مطلق و بی تعلقی کامل خواطر به دنیا،بدان گونه که در خور زنده آزادان فرزانه«خلاص در حیات» (jivanmukti) است،یافتهاند و بویژه تأکید کردهاند که راه برگزیدگان سوای راه عوام است و مراد از حکمت و خرد و معرفت نه این است که اندیشه در قالب مفاهیم ذهنی محصور ماند و چون بوزینهای چابک از شاخهای به شاخهء دیگر بجهد،بلکه غرض آن است که فکر و اندیشه از قفس احساسات و تنگنای آلایشها و تعلقات آزاد گردد،تیشه به ریشهء خود زند و در مشاهدهء هستی صرف بیاساید و همان گونه که رشتهء امواج پیوسته در ساحل دریا دامن برمیکشد و میآرامد،همان طور نیز روح آزاد از بند زندان هستی وارسته و در کنارهء بی کران خلأ«نیروانا»میآساید و دیگر بار بدین جهان باز پیدایی باز نمیگردد.
حتی حواس و ادراکات نیز صورتی از صور ماده است و لطیفترین صورت ماده که از آن به مادهء کرمه (Karma-Matter) تعبیر میکنند و میگویند این ماده در روح صورت میبندد،به این طریق که هر وقت روح به واسطهء امیال و شهوات ناپسند به جنبش درمیآید اندکی غلظت و لزوجت حاصل کرده و عنصری از ماده در آن نفوذ و سرایت میکند یا قشری نازک روی آن میبندد و این نفوذ و چسبندگی ماده در روح البته در دوران تناسخ و انتقال آن روح تأثیری بسزا خواهد داشت،زیرا سرانجام در هر مرحلهای وجود روح در همان مادهء کدر را که صفای او مشوب ساخته همراه با خود به جسدی دیگر میبرد و اگر به جایی رسیده باشد که سراسر روحانیت خود را از دست داده و مادهء آن بکلی ضخیم و ناپاک شده باشد،در مراتب و طبقات وجود پایین سقوط کرده تا آنکه به اسفل السافلین میرسد و جاویدان در آنجا معذب میماند."