خلاصه ماشینی:
"دلیل این رفتار چه بود؟اصلا چرا و چگونه فروغ از شوهرش جدا شد؟خوب است برای رسیدن به این پاسخ به نظرات دوستان و آشنایان نزدیک او توجه کنیم: «فروغ عقیده داشت که باید با فساد روبرو شد و داخل آن رفت و آن را از نزدیک دید و در بازگو کردنش برای دیگران کوشید.
ولی پرویز شاپور(همسر فروغ) معتقد بود که فروغ برای این کار خیلی جوان است و گم و گمراه میشود و به پایان راه نمیرسد».
شاید اگر فروغ با روشنفکران بیریشه و عناصر غربزده آشنا نمیشد،پایش به محافل و مجالس مشکوک و انجمنهای زیر مجموعه فراماسونری نمیرسید و به جای نادر نادرپور و نصرت رحمانی و فریدون کار و ابراهیم گلستان با افراد دیگری نشست و برخاست میکرد،امروز چهرهء دیگری داشت و صاحب جایگاه والایی در عرصه روابط اجتماعی و هنر و ادبیات این مرز و بوم بود.
بعد از این در تابستان سال 1338 فروغ برای یاد گرفتن مقداری از کارهای فنی استودیو مجبور شد که به اروپا برود و ظاهرا قرار بود که سه ماه این دوره کارآموزی را ادامه دهد،اما در فاصله بیست روز تمام آنچه را که لازم بود،آموخت و به تهران بازگشت،و کار مونتاژ فیلم «آتش»را تمام کرد».
گلستان با عدهای از روزنامهنگاران و کارگزاران مطبوعاتی آشنایی و صمیمیت داشت و از همان ابتدای آشنایی با فروغ میکوشید تا به شکلی او را مطرح کند و از او چهره معروفی بسازد و این نکته هم برای فروغ وسوسهانگیز بود.
زنی که میکوشد تا خود را به قلههای اوج شعر امروز نزدیک کند برخی از شعرهای این مجموعه حتی برای بارها قابل خواندن هستند و برخی از آنها ادامه همان اشعار سه مجموعه قبلی است."