چکیده:
در این پژوهش از دو بعد نظری و تجربی مساله سیگار را مورد بررسی قرار داده ایم. در بعد نظری، با استفاده از مدل اقتصاد خرد برا ی تقاضای سیگار به بررسی تاثیر عادت بر مصرف سیگار می پردازیم و در بعد تجربی با استفاده از اطلاعات هزینه خانوار شهری بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و داده های مرکز آمار ایران به بررسی عوامل موثر بر مصرف سیگار (قیمت سیگار، درآمد خانوار شهری، نرخ با سوادی، نرخ بیکاری و نرخ طلاق) با استفاده از روش اقتصادسنجی پرداخته که نتایج به صورت زیر به دست می آید: رقم کشش قیمتی تقاضا برابر 27/0 است؛ یعنی اگر قیمت یک درصد بالا رود، مصرف سیگار 27/0 درصد کاهش می یابد که چون کشش قیمتی کالای سیگار کمتر از یک می باشد، سیگار کالایی کم کشش است. همچنین، رقم کشش درآمدی برابر 447/0 در مورد متغیر درآمد خانوار نشان می دهد که اگر درآمد یک درصد بالا رود، مصرف سیگار 447/0 درصد افزایش می یابد. یعنی سیگار، کالای نرمال ضروری است. جهت در نظر گرفتن اثر شکل درآمد رقم 05/0 در مورد متغیر 2LOG I به عنوان متغیر مجذور درآمد (به شکل لگاریتمی) نشان می دهد که تاثیر درآمد بر مصرف سیگار یکنواخت نیست و انتظار می رود که در سطوح درآمد بالاتر، به دلیل اینکه کشیدن سیگار مستلزم صرف زمان است و فرد پس از مصرف معینی به نقطه اشباعش رسد که درآن بیشترین مصرف را دارد، لذا تاییدی بر فرضیه یادشده است، یعنی با افزایش درآمد مصرف سیگار به طور کاهنده افزایش می یابد که ضریب منفی برای 2(LOGI) موید این امر است. همچنین، با افزایش یک درصد بیکاری میزان مصرف سیگار به طور متوسط 2/0 درصد بالا رفته و با افزایش یک درصد باسوادی، میزان مصرف سیگار به طور متوسط 54/2 درصد کاهش خواهدیافت. ضریب مربوط به تاثیر نرخ طلاق بر مصرف سیگار در سطح 5 درصد معنادار نیست.
This paper surveys theoretical foundation and empirical results of demand for smoking: Theoretical foundation is based on a model of habit effects .Empirical results is based on a regression for smoking demand in Iran for the period 1363-1379 (1984-2000). The quantity demanded is determinded by price ،income ،literacy، unemployment and divorce rates .The elasticity of demand with respect to first four variables are -0.27، 0.44، 0.2 and -2.54، respectively.The divorce rate is not significant.Thus cigarette is an inelastic and normal necessity good. Also، the significant coefficient of the quadratic term of income confirms the satiation effect. Accordingly، prohibitive policies based on price are not successful and it is necessary to make a shift to non- price measures.
خلاصه ماشینی:
"در بعد نظری ، با استفاده از مدل اقتصاد خرد بـرا ی تقاضـای سـیگار بـه بررسی تأثیر عادت ١بر مصرف سیگار می پردازیم و در بعـد تجربـی بـا اسـتفاده از اطلاعات هزینه خانوار شهری بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایـران و داده هـای مرکز آمار ایران به بررسی عوامل مؤثر بر مصرف سـیگار (قیمـت سـیگار، درآمـد خانوار شهری ، نرخ با سوادی ، نـرخ بیکـاری و نـرخ طـلاق ) بـا اسـتفاده از رو اقتصادسنجی پرداخته که نتایج به صورت زیر به دست میآید: رقم کشش قیمتـی تقاضا برابر ٠/٢٧است ؛ یعنی اگر قیمت یک درصد بـالا رود، مصـرف سـیگار ٠/٢٧ درصد کاهش می یابد که چون کشش قیمتی کالای سیگار کمتر از یک می باشـد، سیگار کالایی کم کشش است .
این رقم همان کشش قیمتی تقاضا (حساسـیت یـا واکنش نسبی در میزان کالای مورد تقاضا نسبت به تغییرات در قیمت آن کالا) اسـت کـه براسـاس نظریه ، انتظار می رودمنفی باشد و برآورد مدل با نظریه همخوانی داشته و نشان مـی دهـد قـدرمطلق کشش قیمتی کالای سیگار کمتر از یک بوده وسیگار کالایی کم کشش است ،یعنـی بـا افـزایش قیمت سیگار،مخارج آن نیز افزایش می یابد و بر عکس .
رقـم ٠/٠٥در مـورد متغیـر ٢(LOGI)نشـان مـی دهـد کـه تـأثیر درآمـد بـر مصـرف سـیگار یکنواخت نیست و انتظار می رود که در سطوح درآمد بالاتر،به دلیل اینکه سیگار کشـیدن مسـتلزم صرف زمان است و فرد پس از مصرف معینی به نقطه اشباعش می رسد و بیشترین مصـرف را دارد، لذا کشش درآمدی آن متغیر است ونیزتأییدی بـر فرضـیه یادشـده اسـت یعنـی بـا افـزایش درآمـد مصرف سیگار به طور کاهنده افزایش می یابد که ضـریب منفـی بـرا ٢(LOGI)ایـن مسـأله را نشان می دهد."