چکیده:
در سالهای اخیر پژوهشهای «متخصص– برانگیخته»، همچون توسعه عمودی، بهشدت مورد تردید قرار گرفته و موضوع نقش مردم محلی در پژوهش تقویت شده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت و بررسی ارتباط خرده فرهنگ محلی با توسعه مشارکتی با کمک گرفتن از فنون تحقیق کیفی و انجام نمونهگیری مبتنی بر هدف، و همچنین نظری بر فرایند تحقیق از جامعه آماری 446 سرپرست خانوار انجام شد. در این پژوهش سعی شد که با نگاهی بومی به موضوع پرداخته شود، تا بتوان به دنبال یافتن ظرفیتها و پتانسیلهای افراد بود و از این راه باورهای غلط را اصلاح کرد. آن گاه از دل باورهایی که قابلیت هموار کردن مسیر توسعه را دارند، بتوان ظرفیتهای بالقوه را از طریق توانمندسازی به فعلیت رساند و به هدف اصلی یعنی مشارکت دست یافت. در این پژوهش دو گفتمان پیشرفت و بازاندیشی مورد بررسی قرار گرفتند، به طوری که با مطالعه انجام شده در زمینه خرده فرهنگ محلی، و توسعه مشارکتی، مدل توسعهای ترسیم شد که گفتمان بازاندیشی بر آن غلبه داشت. در آن فرآیندی چرخهای به چشم می خورد، بهصورتی که خانوادهگرایی و محلیگرایی به عنوان پایههای مدل در نظر گرفته شده است و اعتماد اجتماعی به عنوان قلب و شاه کلید توسعه مشارکتی. به علاوه، عناصر توسعه مشارکتی (مسئولیت پذیری و اثربخشی) که در نتیجه عناصر خرده فرهنگ محلی به دست آمدند، در مرحله بعد به عنوان عاملی موثر در ایجاد حس اعتماد بین افراد و انگیزه پیشرفت مدنظر قرار گرفتند. با توجه به یافتههای تحقیق می توان نتیجه گرفت که از دل فرهنگ و باورهای بومی و سنتی جامعه میتوان الگوی توسعهای مناسب جامعه روستایی ایجاد کرد. در این پژوهش از دل خرده فرهنگی که سالها مانع توسعه تلقی میشد، این ایده مطرح گردیده است که این خرده فرهنگها لزوما مانع توسعه نیستند و میتوان براساس همین خرده فرهنگها توسعهای را ایجاد کرد که حس مسئولیتپذیری و اثربخشی به بار آورد. همچنین با آن می توان مردم را در توسعه دخیل کرد و تعلق افراد را به برنامههای توسعهای افزایش داد.