خلاصه ماشینی:
"علم در جریان تصدیق قلبی دو گونه نقش میتواند داشته باشد:نقش حصولی و اکتسابی و نقش حضوری و غیر اکتسابی(به عبارتی فطری یا شهودی)و همچنین علم در دو ناحیه میتواند در کنار تصدیق قلبی قرار گیرد،یکی در ناحیه اثبات و توجیه متعلق ایمان قبل از تصدیق،و یکی با فاصله زمانی اندک قبل از تحقق کامل تصدیق قلبی،برای نمونه:برای کسی که به خداوند ایمان دارد؛ابتدا اصل وجود خداوند را برای خود توجیه و اثبات عقلی نموده است(از طریق همان عقل اول که ذکر آن گذشت)به عبارت دیگر تصدیق عقلانی ایجاد میشود؛و زمانی که این تصدیق عقلانی به درجه یقین نایل آید با استعانت از تجربیات دینی و الهامات فطری با فاصلهء زمانی اندک تصدیق قلبی نیز تحقق مییابد.
باید اشاره داشت که«صرف علم به چیزی و یقین به اینکه حق است،در حصول ایمان کافی نیست،و صاحب آن علم را نمیشود مؤمن به آن دانست،بلکه باید ملتزم به مقتضای علم خود نیز باشد،و طبق مؤدای علم عقد قلب داشته باشد،به طوری که آثار عملی علم-هر چند فی الجمله-از وی بروز کند،پس کسی که علم دارد به اینکه خدای تعالی، الهی است که جز او الهی نیست،و التزام به مقتضای عملش نیز دارد،یعنی در مقام انجام مراسم عبودیت خود و الوهیت خدا برمیآید،چنین کسی مؤمن است، و اما اگر علم مزبور را دارد،ولی التزام به آن را ندارد، (به تصویر صفحه مراجعه شود)عقل فطری و متعالی هر انسانی با در اختیار داشتن مبانی و اصول موضوعه بدیهی میتواند به نقد و ارزیابی خدا،هستی و انسان پرداخته و پاسخ چراهای خود را جست و جو کند."