خلاصه ماشینی:
"آنها تصور میکردند اسلام محل اجتماع هر کمالی است و از آنجا که غرب و تکنولوژی غربی از کمالات است قدر مسلم قابل جمع با اسلام و دین است و حتی برخی گفتند این آثار تمدنی از مسلمانان و علوم و فنون اسلامی اقتباس و اخذ شده و یا معتقد شدند امور جهانی و همگانیاند و حد و مرز و هویتی بیگانه ندارند پس یکسانسازی مفهومی میان این ارزشهای به ظاهر جهانی،فراگیر و انسانی که زمینه را برای پیشرفت یک کشور فراهم میشود ممکن اعلام شد و این نظریه به نوعی مقاومتشکنی در برابر هویتهای فرهنگی و تمدنی بیگانه را رفع میکرد.
حقیقت را به هر دوری ظهوری ز اسمی بر جهان افتاده نوری اگر شیخ محمود شبستری در اینجا از تجلی و ظهور اسماء سخن گفته بینسبت با ادوار تاریخی و تمدنی در کار نیاورده است: در این نو بتکده صورتپرستی زند هر کس به نوبت کوس هستی در نو بتکده تاریخ هر بار صورتی و مطلقی از سوی مقید پرستیده میشود،مقید مظهر و تجلی مطلق است و در دورهای که انسان صورت و اسم باطل را میپرستد،مطلق و مقیدش به باطل و طاغوت رجوع میکنند و نمیتوان مقید این دوره را و حتی مطلق آن در حالی که خدا نامیده میشود مانند زئوس با مطلق اسلام یعنی الله سنجید و همین طور مقیدش را با کثرات در عالم اسلامی زیرا اشیاء و امور جزئی نیز تلقی متفاوتی در عالم غیر اسلامی به انسان القا میکند و اگر چشم چپ انسان که چشم شیطانشناس و باطل بین انسان است فرو بسته بماند دیگر قادر به درک تمایز ماهوی و شکافهای عمیق تمدنی و فرهنگی نخواهد بود و ثابت و متغیر ،مطلق و مقید،و متصل و منفصل جدید و قدیم را به یک اسم واحد خواهد بود و حق و باطل را مظهر یک حقیقت تلقی خواهد کرد."