خلاصه ماشینی:
"تصاویر شعر به شدت عاطفی و تأثیر برانگیز است به طوری که خواننده را در موج خروشان مهر مادری نگران جان کودک خویش غرق میسازد: خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه گفت کای فرزند خرد بی گناه گر فراموشت کند لطف خدای چون رهی زین کشتی بی ناخدای آن گاه شاعر به تجسم لطف حق میپردازد و همچون عارفی پرشور مهربانیهای آفریدگار را برمیشمارد: سطح آب از گاهوارش خوشتر است دایهاش سیلاب و موجش مادر است بحر را گفتم دگر توفان مکن این بنای شوق را ویران مکن سنگ را گفتم به زیرش نرم شو برف را گفتم که آب گرم شو صبح را گفتم به رویش خنده کن نور را گفتم دلش را زنده کن لاله را گفتم که نزدیکش بروی ژاله را گفتم که رخسارش بشوی در قطعهء«سفر اشک»،خیالپردازی شاعر به اوج میرسد و به گفتهء بهار«اگر پروین فقط همین شعر را سروده و دیگر شعری نگفته بود، در عرصهء شعر و ادبیات حقیقی جایگاه والا و ارجمندی میداشت».
اما ارج این قطرهء زلال را دیگران نمیدانند و در واقع به رنجهای ژرف انسانی بی اعتنا هستند: اشک طرف دیده را گردید و رفت او فتاد آهسته و غلتید و رفت بر سپهر تیرهء هستی دمی چون ستاره روشنی بخشید و رفت گر چه دریای وجودش جای بود عاقبت یک قطره خون نوشید و رفت معانی بدیعی که در این قطعه از درون شاعر جوشیده است سر چشمه گرفته از اندیشه و احساسی دقیق و بدیع و نیرومند است،از این رو توانسته است به پروانه،گل،اشک،موج، بنفشه و حتی سیر،پیاز،دوک نخ ریسی و اشیاء دیگر جان و زبان بدهد و آنها را اشخاص داستانهای خود بسازد."