چکیده:
نوستالژی یا غم غربت، در اصطلاح به حس دلتنگی و حسرت انسان ها نسبت به گذشته و به آن چیزهایی است که در زمان حال آنها را از دست داده است. اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و کلا وضع زندگی انسان ها در ایجاد حس نوستالژی مؤثر است. تقریبا تمام شاعران و هنرمندان در آثار خود به نحوی غم غربت و دلتنگی های حاصل از آن را با ابزارها و تصویرهای شعری گوناگون بیان کرده اند؛ ولی در نزد بعضی از آنان این غم، تبدیل به ابزار هنری خاص، برای بیان عواطف شخصی شده است. در شعر معاصر، منوچهر آتشی، نادر نادرپور و مهدی اخوان ثالث از این گروه به شمار می روند. در این مقاله با پژوهش در شعر این شاعران، غم غربت، علت ها و شیوه های بیان آن تحلیل و بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
غم غربت در شعر معاصر نویسنده یوسف عالی عباس آباد / استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور سمنان چکیده نوستالژی یا غم غربت، در اصطلاح به حس دلتنگی و حسرت انسانها نسبت به گذشته و به آن چیزهایی است که در زمان حال آنها را از دست داده است.
از طرفی هم میرچا الیاده، در توضیح و یا بررسی تجربههای عرفانی جوامع باستانی و تمایل عمیق آنان برای بازیافتن حالت آزادی و سعادت پیش از هبوط، نیز دربارة مسیحیت و عرفان موجود در آن، از مفهوم «نوستالژی» استفاده میکند (!الیاده، 1374: 65)؛ ولی باید توجه داشت که یک تفاوت ماهوی میان غم و دلتنگی حاصل از غربت روح، به آن صورتی که در شعر عارفانة ایران، مخصوصا در شعر عطار و مولوی مطرح شده است، و غم حاصل از نوستالژی وجود دارد: دلتنگی عارفانه، پویا، مطلوب نظر عارفان و همراه با شور و شوق و نوعی شادی در بطن آن است در حالی که غم حاصل از نوستالژی فرساینده و آزاردهندة روح و نوعی بیماری است که ممکن است به تبع روح، جسم را نیز درگیر خود سازد.
سه نوع نمود نوستالژی در اشعار آتشی مشاهده میشود: الف- غم غربت فردی: نمود اول غم غربت در شعر آتشی، در مواجهة او با مشکلات زندگی فردی در زادگاه خویش و حسرت او نسبت به اقتدار از دست رفتة خانوادگی، بروز کرده و در اشعار اولیة او خود را نشان داده است.
البته پیش از آتشی، شاعران دیگری نیز مانند شاملو از واژگان، اسطورهها، تلمیحات و فرهنگ غرب در شعر خود استفاده کرده بودند؛ ولی آتشی این عناصر را به صورت گستردهتر و با بسامد بالا به کار برد.