چکیده:
تبیین ملاک و معیار کردار پسندیده و ناپسند از مسائلی است که پیش از حکمای اسلامی در فلسفه یونان باستان مطرح بوده است. آنان یگانه محک برای شناخت کردارها را داوری عقل و خرد می دانستند و آن را پشتوانه ای برای اصول اخلاقی جاوید قرار داده بودند. در دوره اسلامی ملاک، شناخت افعال خدا و شناخت و سنجش کارهای انسانی بر اساس آن است. در این مقاله با اشاره ای به آرای اهل کلام، دیدگاه مولانا در این باب تبیین می گردد. او با تعریف مشخصی که از عدل دارد و توصیف و تمجیدهایی که از عقل نموده، همچون فرقه های عقل گرا و بیشتر از همه ماتریدیه و امامیه، نیک یا بد شمردن عقلی را گردن نهاده و با پذیرش نسبیت امور، در راستای هدفدار دانستن افعال الهی، شرع را نیز در این باب قرین و مددکار عقل دانسته است. او نیز گاهی به دید عرفانی، پسند و ناپسند کارها را با نتیجه آن ها مربوط و ملاک روا یا ناروا بودن چیزی را منوط به هویدا شدن اثر آن در وجود آدمی دانسته است. بنابراین، معیار نیک یا بد شمردن امور از نظر مولوی عقلی و گاهی اقتضایی و اعتباری است و این بدان سبب است که او از فرقه خاصی پیروی نمی کند؛ بلکه آنچه را درست می داند، می گوید.
خلاصه ماشینی:
آنها تعالیم خاصی را بر پایة مبانی عقل تدوین کردند و آنگاه کوشیدند، عقاید خود را با آیاتی از قرآن کریم تأیید و آیات را در پرتو تعالیم خویش تفسیر کنند؛ ولی تا حدودی با دیگر عقلگرایان مانند امامیه و ماتریدیه همسویی دارد؛ زیرا امامیان عقل را در تمیز نیک و بد آن گونه تشخص میدهند که شرع را کاشف آن می دانند؛ چنانکه از امام علی (ع) در باب اهداف نبوت، نقل است: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیستادوهم میثاق فطرته....
او هم مانند معتزله اعتقاد دارد که بر هر فرد عاقلی واجب است، به واسطة عقل خویش معرفت وجود خداوند را کسب کند، ولو اینکه خداوند پیامبری را مبعوث نکرده باشد؛ زیرا هر چیزی ذاتا نیک است یا بد و شریعت الهی این حسن و قبح را به صورت امر یا نهی مورد اعتبار قرار می دهد.
ماتریدی در بسیاری از موارد نشان داده است که هیچ چیزی جز عقل نمی تواند کاشف از حقیقت باشد؛ به همین سبب ، قرآن کریم برای کشف حقیقت، پیوسته انسان را به تفکر و تأمل و قضاوت عقلی ترغیب می کند.
دیدگاه مولوی و ماتریدی همان طور که گفته شد، بنا به عقیدة ماتریدی عقل، مهم ترین منبع معرفت است و علم به حقایق مابعدالطبیعی و اصول اخلاقی از این منشأ به دست می آید و به همین سبب، برخلاف اشعری، حسن و قبح امور را عقلی می داند.