چکیده:
کی کاووس بن اسکندر، ملقب به عنصر المعالی از امرا و شاهزادگان زیاری در قرن پنجم و صاحب کتاب گران سنگ «قابوس نامه»، «پندنامه» یا «نصیحت نامه» است. عنصرالمعالی این کتاب را همچنان که درمقدمه آن یاد شده، به عنوان دستور نامه ای در چهل و چهار باب برای فرزندش، گیلان شاه، نگاشته و به زعم خود،راه و رسم درست زندگی را به او پیشنهاد و سفارش داده است. عنصرالمعالی باب سی و پنجم قابوس نامه را به «آیین و رسم شاعری» اختصاص داده و با بهره ای که خود از قریحه شاعری دارد، در نهایت ایجاز به فرزندش سفارش می کند که اگر خواستی گرد میدان شعر و شاعری بروی، سعی کن این گونه رفتار کنی. در باب اینکه گیلان شاه تا چه حدی بدین اندرزها پای بند شده و آنها را به کار بسته؛ آگاهی چندانی در دست نیست. اما این سفارش ها را دو قرن بعد از عنصر المعالی، گویا شیخ اجل، سعدی شیرازی، بیشترآویزه گوش خود کرده و در آفرینش کاخ نظم و نثر خود مطمح نظر داشته است . به گونه ای که می توان آثار سعدی را با مطرح کردن همین سفارش ها تا حد زیادی نقد کرد. این مقاله در پی اثبات میزان پای بندی سعدی به سفارش ها و پیشنهاد های عنصرالمعالی درآفرینش آثارش است. برای رسیدن بدین منظور پس از بیان چند نکته در مقدمه مقاله، محورهای اصلی سفارش های عنصرالمعالی جداجدا نقل خواهد شد و آنگاه با استناد به آثار بازمانده از شیخ اجل و بهره گرفتن از آراء و نظرگاه های دیگر سعدی پژوهان، مدعای مقاله تحلیل و اثبات خواهد گردید.
key-Kavus، Eskandar's son، known as Onsorol-Maali was one of "Zeyari"
dynasty kings and princes who lived in the fifth century and wrote the invaluable
book "Qabousnameh"، "Pandname" or "Nasihatnameh". Onsorol-Maali has
written the book، as he stated in the introduction، as an order to his son
"Gilanshah" in forty-four chapters. More specifically، from Onsorol-Maali's
viewpoint، the main objective of the book was to teach his son the appropriate way
of living and behaving.
Onsorol-Moali has allocated thirty-five chapter of "Qabousnameh" to the principles of poetry. Benefiting from the issue of poetry، he advised his son very concisely: Regarding the extent to which "Gilanshah" sticks to these pieces of advice، no information is available. But it seems that these pieces of advice have been followed and practiced by "Sheikh-Moslehodin-Saadi-Shirazi" two centuries after Onsorol-Maali's death and applied in his poetry and prose. Accordingly، Saadi's works can be criticized to a great extent in line with these pieces of advice. The present study aims at how well Saadi sticks، to Onsorol-Maali's advice and recommendations in the creation of his works. To fulfill the objective، after a number of points in the introduction، the major principles of Onsorol-Maali's advice are investigated separately. Then، benefiting from the remaining works of "Sheikh-Ajal" as well as other researchers، ideas working on Saadi، the study hopes to bring its tenets home.
خلاصه ماشینی:
"و اما برای تحلیل این سفارشهای عنصر المعالی،بهتر است آن را به چند بخش تقسیم کنیم: 1-4-1-دربارۀ سهولت،لطیف و تر بودن سخن سعدی که بیتردید مهمترین ویژگی سخن وی بویژه در غزلیات است،جای درنگ و تردیدی نیست،سعدی خود به این ویژگی سبکی خود بارها اشاره کرده است،نمونه را: عجب است پیش بعضی که تر است شعر سعدی ورق درخت طوبی است چگونه تر نباشد (سعدی،1365،غزل 200) همچنین: در اوراق سعدی نگنجد ملال که دارد پس پرده چندین جمال (سعدی،1365،ص 360) و: به هوای سر زلف تو درآمیخته بود از سر شاخ زبان برگ سخنهای ترم (همان،ص 551) این ویژگی لطافت و تر و تازه بودن از امتیازهای سبک شخصی سعدی در همۀ آثارش،بویژه در غزلیات اوست،برای نمونه غزل معروفی را که با بیت زیر آغاز میشود،از نظر بگذرانید: از در درآمدی و من از خود به در شدم#گویی کزین جهان به جهان دگر شدم (همان،ص 549) 2-4-شاد و با نشاط بودن فضای شعر،در واقع بخشی دیگر از این سفارشهای عنصر المعالی است.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال (سعدی،ص 730) و: گر نیابد به گوش رغبت کس بر رسولان پیام باشد و بس (همان،ص 193) گر بشنوی نصیحت و گر نشنوی بصدق گفتیم و بر رسول نباشد بجز بلاغ (همان،ص 797) و بیت زیر به آیۀ{/«و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی»/}اشاره دارد: گرچه تیر از کمان همی گذرد از کماندار بیند اهل خرد چون امکان پرداختن بدین موضوع از حوصلۀ این مقاله بیرون است،فقط دو نمونه از قابوسنامه نقل میشود تا هنر سعدی در پردازش موضوع،آشکارتر شود: عنصر المعالی گوید:«با مردمان ناسپاس مردمی کردن چون تخم بود که به شورستان افکنی."