خلاصه ماشینی:
"نمیدانم کدامین درد جان آشوب این گونه استاد را مکدر ساخته و کدامین سخن نامعقول فضای شاعرانهء ذهن استاد را ناآرام ساخته4 L که از همان ابتدا از قدرناشناسی ابنای زمانه و وارثان ناخلف نالیدهاند و بر آنشان داشته که از فضایب فردوسی و مولانا و سعدی برای ارباب خرد حرفها و نقلها آورند، گویا قدر ناگفته و نانوشتهای بوده و چون تکلیفی طاقت سوز گریبان استاد شاهرخی را گرفته است و فردوسی و مولانا را برای مبتدیان به خوبی شناساندهاند و در مدحشان سخنها آوردهاند،و کم عنایت به آنکه گاه: مدح تعریف است و تخریق حجاب فارغ است از مدح و تعریف آفتاب (مثنوی) خوانندهء هوشمند میتواند دریابد که محرک اصلی استاد در نگارش این «بث و شکوی»،مسألهء مقایسهء نابجا اولا و در مرحلهء بعد قدر ناشناسی ارباب معرفت به ساحت ستارگان فلک پیمای ادبیات ایران،بوده است؛در این مقاله اظهار نظر نویسندگان و منتقدین مسائل ادبی»را نوعی هجمهء فرهنگی برشمردهاند،که باید خدمتشان عرض نمود،این گونه نیست و اظهار نظرها و حتی ابزار سلیقهها در شناساندن اهل ادب،خود وسیلهای است که سیمای درخشان آنها را از چارچوب مهجوری به در آورده و به اختصار«سبب خیر خواهد شد» برای نمونه؛اظهار نظرها و برداشت شخصی دکتر مهدی حمیدی در دهه چهل و پنجاه دربارهء«عطار و مثنویهایش»زمینه ساز تحقیقات منسجمتری دربارهء شخصیت و آثار عطار گردید."