خلاصه ماشینی:
"در واقع با این طرح ابتکاری که او عرضه کرد بسیاری از اصول و عقاید مسیحی که ریشه در تجربهء بیواسطه و مستقیم مؤمنان نداشت،مثال مسأله بکرزایی(2)و تولداعجاز آمیز حضرت عیسی،خارج از محدودهء گزارههای کلامی قرار میگرفت و این به نوبهء خود انتقادهای زیادی را متوجه شلایر ماخر میساخت از سوی دیگر، شلایر ماخر ادعا و اصرار میکرد که دین مسیح با تمامی ادیان دیگر متفاوت و متمایز است زیرا در این دین همه چیز به«مسألهء آمرزش از طریق عیسی مسیح»بر میگردد و این موضوع در کانون دیانت مسیح قرار داشته و آن را از تمامی ادیان ممتاز میسازد.
قبلا نیز هوراس بوشنل(5)از طریقنگاش کتابهای تحت نام«تجلی خدا در مسیح»(6)و اثر عمدهاش در الهیات به نام«طبیعت و امر فرا طبیعی»(7)و مطالعات دیگری که دربارهء شخص مسیح و کار او انجام داده بود،زمینه را در میان آمریکاییان برای پذیرش یک مکتب الهیاتی جدید آماده ساخته بود.
طرفداران این روش میکوشیدند تا با بهره گیری منابع شناخت تاریخی جدید و اگزیستانسیالیسم به طور کلی،گروهی از مفسران انجیل مانند بولتمان را-که در پی تفسیر کلام انجیلی در مورد وضعیت بشری بود-تحت تأثیر قرار دهند و این حادثه امروز نیز دوباره در هرمنوتیک مطرح شده است که بر اساس آموزههای کتاب مقدس به تفسیر شرایط وجودب بشر بپردازد.
الهیات سیاهان70)یا سیاهپوستان نیز تلاش دیگری بود که برای عرضهء ایمان مسیحی در آمریکا پدید آمد و کتابهای زیادی در مورد آن نگاشته شد که از میان کتاب«الهیات و قدرت سیاهان»اثر جیمز کن(71)(1969)یکی از مهمترین آثار به شمار میرود.
در این زمینه از آثار کسانی مانند آلبرت آوتلر(«کسی که به خدا ایمان دارد»،1968)،گوردن کافمن («الهیات دستگاهمند از دیدگاه یک تاریخگرا»، 1968)و آموزش عمومی دین(1975)که توسط عالمان پروتستانت و کاتولیک در اروپا تهیه شده بود یاد کرد."