خلاصه ماشینی:
"این قوانین حقوق نامقدس بشری- بشر بی نسبت با خداوند و امر قدسی-را موضوع خود قرار میدهد،اما در واقع انسان در چنبره نظام تکنیک گرفتار اولیات حیات نفسانی خویش است، از اینجا هیچگاه در نظام دموکراسیهای لیبرال که نظام غفلتاندو اسباب عیش و مستی را به تولید انبوه رساندهاند تا کمتر احساس زبونی و انفعال به شهروند دموکرات دست دهد آنها فراتر از تمدن رفاه نمیاندیشند.
اگر در دموکراسی تفکیک قوا با فرض گرگ بودن انسان برای انسانی دیگر و میل به تجاوز به حقوق دیگران و کنترل آن با تفکیک صوری قوا و وحدت باطنی آن به شکل نظام دموکراتیک و نهادهای سه گانه قدرت سیاسی را در جامعه تأسیس کرده است به تناسب محتوا و معنای دموکراسی یعنی خواهش نفس و شعور نفسانی و ارادهء معطوف به ارادهء قدرت است و صورت و شکل آن نیز بر اساس تفکیک خواهش نفس به دلیل همان اصل گرگ بودن انسانها از برای یکدیگر تکوین یافته است.
پاسخ سؤال سوم:دموکراسی اصول و قواعد خود را دارد و تنها با تئوریهای سیاسی به ظاهر مختلف و ذاتا واحد نشأت گرفته از نظام مدرنیته و عالم و تمدن رفاه غرب موافق است و با هیچ تئوری دیگری غیر از این مبنا سازش نمیکند.
(پیشین،ص 363) ابهامی مفهومی دموکراسی و اختلاف بر سر تفسیر آن چنان فراوان است که حتی در میان اندیشمندان سیاسی نیز تعریف واحد و مشخصی برای آن وجود نمدارد،بلکه تقریبا تمامی فیلسوفان سیاسی و معاصر به این دشواری اشاره کردهاند و چنین نیست که فی المثل با آوردن تعریفی از پویا یا گیدنز بتوان مسأله را حل شده و خاتمه یافته تلقی کرد."