خلاصه ماشینی:
"یواخیم واخ(4) دینشناس و جامعهشناس دین نامدار معاصر در کتابش به نام«مطالعه تطبیقی دین»(5)که پس از مرگش انتشار یافت دربارهء تاریخچه،وضعیت کنونی و آیندهء رشتهء ادیان چنین میگوید: «قرن حاضر به پایان نخواهد رسید مگر آنکه شاهد تأسیس دانش یکپارچه و یکدستی(6)باشد که اکنون اجزایش پراکنده است،دانشی که قرنهای گذشته وجود نداشته و هنوز نیز تعریف آن به درستی روشن نیست،دانشی که شاید برای نخستین بار«دانش دینشناسی»(7)نامیده خواهد شد».
اثر مشابهی در این زمینه کتاب«دانش اساطیر»(2) نوشته ژان دو وری(22)(فرایبورگ،1961)است که ضمن بحث درباره شناخت اساطیر و تاریخ آنها به مقولهء دین نیز میپردازد.
شاید دلیل اقبال و رویکرد متألهان به دینشناسی و رشته ادیان این باشد که ایشان همواره در تلاشند تا دین را به عنوان یک تجربهء بشری منحصر به فرد(77)از خطر تحریف و افتادن در دام تحویل گرایی و فلسفهبافی و نظرپردازیهای مبتنی بر تئوریهای اومانیستی و نوپوزیتیویستی دربارهء ماهیت انسان و جامعه برهانند.
انتشار این آثار به یک لحاظ نشان میداد که رشتهء تاریخ ادیان دیگر نمیتواند برای حفظ حیات خود صرفا به تئوریهای معرفتشناختی دربارهء تجربهء دینی اکتفا کند و اینکه اگر قرار است این رشته یک رشته واقع علمی باشد باید شیوهای عینی و تجربی در تحقیقاتش در پیش گیرد.
اگر در واقع گفتهء دومزیل راست باشد که گفته است:«ما تحقیقات خود را بیشتر در سایهء«عقل»(86)انجام میدهیم تا به مدد«نیروی غیبی»(87)،آنگاه رشته تاریخ ادیان باید برای دستیابی به یک سمتگیری روششناختی تلاش کند تا در پرتو آن بتواند با رعایت انصاف در مورد همهء پدیدههای دینی به تحقیق بپردازد بدون اینکه به دام تحویل گرایی(88) بیفتد."