چکیده:
با ظهور اسلام و آغاز وحی، گروهی در جامعه اسلامی شکل گرفت که به قراء
مشهور شدند. آنان از بزرگان و خواص جامعه اسلامی به شمار میآمدند. شناخت قراء
و بررسی نقش آنان در تحولات فرهنگی، سیاسی قرن اول هجری محور اصلی بحث
حاضر است.
در بعد فرهنگی، قاریان، رهبران اندیشه و کارگزاران تولید و نشر علوم مختلف، از
جمله: قرآن، تفسیر، فقه، حدیث، تاریخ و ادبیات عرب، در تمدن اسلامی بودند.
آنان با حضور خود درمناطق تازه فتح شده، در جامعهپذیری آن نواحی نقش مهمی ایفا
کردند. در تعامل با حکومتها، گاهی با ایفای نقشهای مشروعیت بخشی و حمایتی
به استحکام آنها کمک میکردند و گاهی با ایفای نقش انتقادی و اعتراضی، به
رویارویی با آنان میپرداختند و در این مسیر مشقتهایی را متحمل شدند؛ گروهی
مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و عدهای از آنان تبعید یا کشته شدند.
خلاصه ماشینی:
"برخی نیز قاریان را کسانی میدانند که صاحب کرسی تعلیم و تدریس قرآن بودهاند، از جمله در تعریفی آمده است: «قراء جمع قاری و به معنی خوانندگان، دانشمندان به علم قرآن و آگاهان به قرآن است»12 صحابه، قرآن را از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میآموختند و سپس خود، مأمور آموزش به دیگران بودند.
و در تحولات سیاسی اجتماعی (چه در دوره پیامبر صلیاللهعلیهوآله و چه پس از آن) نقشی ممتاز داشتند، این نقش را میتوان در چند مقطع مورد بررسی قرار داد: از آغاز وحی تا رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله قاریان در دوره پیامبر صلیاللهعلیهوآله از شاخصههای حکومت نبوی بودند81، «قراء» کسانی بودند که از سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به نمایندگی ایشان برای تبلیغ و نشر اسلام به مناطق مختلف میرفتند.
ولی در سپاه علی علیهالسلام ، وضع به گونهای دیگر بود؛ در حالی که امام بر انتخاب عبدالله بن عباس و پس از وی مالک اشتر تأکید میکرد، قاریان به سرکردگی اشعث بن قیس، از پذیرش این امر خودداری کرده و ابوموسی اشعری را به عنوان نماینده، بر امام تحمیل کردند.
123 ابن اعثم شماری از قاریان شرکت کننده در سپاه ابن اشعث و نیز عدهای از بزرگان قراء را به شرح ذیل آورده است: «ویزید یومئذ فی عسکر ابن اشعث زهاء عن ثمانیة آلاف رجل من القراء والزهاد والعباد ممن یری قتل الحجاج جهادا منهم: محمد بن سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن ابی لیلی و عبدالله بن شداد بن الهاد الیثی وعامر بن شراحیل الشعبی و زاذان ابوعمر مولی کنده وابوالبختری الطائی و مسلم بن یسار و سعید بن جبیر واشباههم من الناس علی ذلک مائة یوم مثل یوم واحد ما یفترون وما یکیع بعضهم من بعض."