چکیده:
تحلیل علل شکل گیری انقلاب اسلامی از زوایای متفاوت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انجام شده است. در این مقاله با استفاده از الگوی نظری حکمرانی خوب علت شکل گیری انقلاب ایران در مقطع تاریخی سال های 1332 تا 1357 ریشه یابی شده است. موضوع محوری نظریه حکمرانی خوب، تعامل سازنده دولت با جامعه مدنی است که برآیند این تعامل سازنده در ثبات سیاسی، مشارکت سیاسی و کنترل فساد سیاسی جلوه گر می شود. سوال اصلی مقاله این است که نظام سیاسی حاکم در دوره پهلوی دوم (بین سال های 1332 تا 1357)، تا چه اندازه با الگوی نظری حکمرانی خوب منطبق بوده است و چگونه بر اساس این نظریه علل شکل گیری انقلاب تحلیل می شود؟ یافته های تحقیق، نشان می دهند که در مقطع مورد نظر روابط خصومت آمیز دولت با جامعه مدنی به گسترش فساد سیاسی، بی ثباتی سیاسی و مشارکت سیاسی علیه نظام حاکم منجر شد، این عوامل موجب تسریع در روند شکل گیری انقلاب اسلامی ایران گشت.
Reasons behind culmination of the Islamic Revolution in Iran have been analyzed from various political، social، economic and cultural points of view. This study has relied on the “theory of good governance” to find the roots of the formation of Islamic Revolution in the historical period between 1953 and 1979. The pivotal factor in the theory of good governance is the constructive interaction of the government with the civil society. This constructive interaction results in political stability، political participation and controlling political corruption. The question is: How far was the second Pahlavi reign compatible with the theory of good governance in between the years 1953 and 1979، and how can the reasons behind culmination of Islamic Revolution be analyzed based on this theory? Findings of this research work suggest that in the period under discussion the hostile relations between the government and the civil society led to the expansion of political corruption، political instability and political participation against the ruling system. These factors accelerated culmination of the Islamic Revolution in Iran.
خلاصه ماشینی:
"سؤال اصلی مقاله این است که نظام سیاسی حاکم در دوره پهلوی دوم(بین سالهای 1332 تا 1357)،تا چه اندازه با الگوی نظری حکمرانی خوب منطبق بوده است و چگونه بر اساس این نظریه علل شکلگیری انقلاب تحلیل میشود؟یافتههای تحقیق،نشان میدهند که در مقطع مورد نظر روابط خصومتآمیز دولت با جامعه مدنی به گسترش فساد سیاسی،بیثباتی سیاسی و مشارکت سیاسی علیه نظام حاکم منجر شد،این عوامل موجب تسریع در روند شکلگیری انقلاب اسلامی ایران گشت.
علت انتخاب این مقطع به این دلیل است که در این سالها با وقوع کودتای 1332،مصدق برکنار میشود و محمد رضا شاه مجددا به قدرت بازمیگردد و در تلاش برای تحکیم قدرت خویش با جامعه مدنی دچار جالش شده و احزاب سیاسی را دستخوش تحولات شگرفی میکند که نتیجه آن ایجاد نظام تکحزبی است.
sthgiR namuH no noissimmoC snoitaN detinU:RHCNU از این تعاریف میتوان دریافت که حکمرانی خوب الگویی برای توسعه هماهنگ در حوزههای سیاسی و اجتماعی از طریق تعامل میان دو نهاد دولت و جامعه مدنی در راستای تصمیمسازی بهتر و نظارت بر اخذ و اجرای تصمیمات است.
رژیم پهلوی نه تنها ساز و کارها و نهادهای قانونی مشارکت سیاسی را فعال نکرد بلکه با تخریب این سازوکارها و تلاش برای شخصی کردن قدرت و گسترش نظارت بر فعالیتها و منحل نمودن احزاب سیاسی و ایجاد سیستم تکحزبی وابسته به دربار تمام راههای مشارکت سیاسی مسالمتآمیز را بست و مخالفین را به این نتیجه رسانید که با اقدامات زیرزمینی و غیرقانونی و همچنین تهییج افکار عمومی ضد نظام، مشارکت سیاسی را علیه ساختارهای موجود سازماندهی نمایند و از این رهگذر مشروعیت سیستم زیر سؤال رفت و زمینههای شکلگیری انقلاب اسلامی ایران فراهم شد."