چکیده:
چگونگی جایگاه ثقیف در جاهلیت و اوضاع مختلف اقتصادی، دینی، فرهنگی، سیاسی و
اجتماعیشان، و بررسی مناسبات و تعاملات آنان با دیگران، هم چنین اثبات تابع یا
متبوع بودنشان در آن مناسبات، از مسائل مورد بررسی این سلسله نوشتار بود. اثبات این
که ثقیف در جاهلیت در رتبه ای قرار داشت که محسود اقران بود و در ردیف دومین قبایل
عرب شمالی بود، با استناد به مدارک صحیح صورت پذیرفت. و خلاصه آن عبارت است از:
طائف را در سرزمین حجاز می توان سومین مکان مهم بعد از مکه و مدینه، و قبیله ثقیف
را در ردیف دومین قبایل مهم عرب شمالی جزیرة العرب نامید. طائف و ثقیف در جاهلیت
مورد توجه قبایل مهم، از جمله قریش قرار داشتند. از گزارش های راست و دروغ و اساطیر
و واقعیت های بازگو شده در مورد آن جا و آنان و ذکر فضایل طائف و نظایر آن، و نیز
از مناسبات بین افراد و قبایل و اخباری گوناگون از این دست، می توان اهمیت و موقعیت
آن را دریافت.
مناسبات مختلف اقتصادی با توجه به موقعیت ممتاز و ویژه اقتصادی، کشاورزی، دامپروری،
صنایع و حرف و گستره همکاری در تجارت داخلی و خارجی به خصوص که طائف در مسیر راه
شمال به جنوب قرار داشت با دیگران در غالب همکاری های دوستانه و خصمانه یاد شده، و
نیز مناسبات خانوادگی وسیع به ویژه با قریش که رأس عرب بود و نیز دامنه مناسبات با
سایر قبایل در غالب همزیستی در سرزمین های مشترک، برقراری احلاف و پیمان ها. ثقیف
در بسیاری از مناسبات خویش تابع بود و در برخی از تعاملات با غیر قریش متبوع. بررسی اوضاع دینی وجود بت لات و امور مربوط به آن و
اوضاع سیاسی و فرهنگی و توجه به شرح حال و زندگی برخی از سرآمدان و نخبگان و بروز
وقایع و ایام و دیگر مسایل مربرط به ثقیف و نیز پیشرفت تمدنی در طائف، ثقیف را از
بسیاری از همسانان و همسایگان ممتاز کرده و جایگاه رفیع آنان را در جاهلیت نشان می
دهد و به طور خلاصه ثقیف از اشرافیت قبیلگی و اشرافیت مالی و توان اقتصادی بالایی
برخوردار بوده و اساس مبادلات اقتصادی آنان بر ربا استوار بود.
چگونگی جایگاه و نقش ثقیف در تاریخ صدر اسلام در دو بخش عمده پیش از دوران رسالت
پیامبر(صلی الله علیه وآله)و پس از آن، مورد بررسی و کنکاش قرار گرفت. مسایلی که به
طور خلاصه به آن اشاره می شود عبارتند از: آگاهی ثقیف از ظهور اسلام به همان سال
های نخست مبارزه قریش و مشرکان برمی گردد و همراهی اخنس ثقفی با آنان گواه آن است،
علی رغم آگاه شدن زود به هنگامشان، آنان دیر مسلمان شدند و بر شرک و کفر خویش اصرار
میورزیدند. در دوره زندگانی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از آزار رسانان به حضرت
بودند و در بسیاری از غزوات بر ضد حضرت جنگیدند و ثقفیان در دوره رسالت و حکومت
نبوی(صلی الله علیه وآله) (یعنی 23 سال) چندان حضور مثبتی نداشتند و مبغوض حضرت
بودند. همان اشرافیت های مالی و قبیلگی مانع پذیرش اسلام بود و تا هنگامی که
توانستند از پذیرفتن اسلام امتناع ورزیدند و زمانی که احساس خطر شدید کردند و امنیت
خویش را مورد تهدید دیدند و از طرفی هم پیمان دوران جاهلی ایشان (قریش) مسلمان شده
و قطع روابط اقتصادی به زیان ثقیف می انجامید اسلام را پذیرفتند اما با طرح شروطی
که به مسلمانی هیچ شباهتی نداشت.
خلاصه ماشینی:
"16 ماجرای معجزه رسول خدا (صلی الله علیه وآله)در پی درخواست یکی از اشراف ثقیف در محفل قریش و حرکت درخت و دو نیم شدن آن و شهادت دادن درخت به رسالت آن حضرت در مقابله با شخص ثقفی مشرک17، نمونه دیگری از حوادثی است که به سال های نخستین رسالت برمی گردد و نشانه این است که ثقفیان تقریبا از آغاز با ظهور اسلام آشنا بودند.
18 ثقفیان نیز از جمله کسانی بودند که در این بازار حضور داشتند و نظیر دیگران به داد و ستد مشغول بودند و طبیعی است که چون دیگران دعوت حضرت را شنیده باشند و چه بسا مخاطب حقیقی پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم بوده اند، اما بر خلاف این آشنایی ها از گرویدن ایشان به اسلام گزارشی در دست نیست.
48 البته اگر بپذیریم که امیه اندکی پس از بدر از جهان رفته است، نهی حضرت از اشاعه هجوهای او تنها عکس العمل پیامبر (صلی الله علیه وآله) خواهد بود، دیگر این که در مورد کشته های ثقفی چیزی نسراییده اند.
59 در این داستان، به هم پیمانی ابوبصیر با بنو زهره اشاره شده است و بنی زهره از شاخه های مشهور و مهم قریش است، و نیز نامه ای که قریش برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد استرداد ابوبصیر نوشتند به امضای اخنس ثقفی و أزهر زهری بود."